ماجراهای الهامبخش ثروتمندانی که از صفر به همه چیز رسیدند +عکس
حتما شنیده اید که میگویند پول، پول میآورد. این حقیقت در مورد بیشتر میلیونرها و میلیاردرها صدق میکند که در خانوادههای ثروتمند به دنیا آمدند و کسب و کار خودشان را شروع کردند. تحصیلات، سرمایه گذاری عاقلانه و دسترسی به فرصتهایی که برای بیشتر مردم غیرقابل دسترس است، پول درآوردن را برای بچه پولدارها آسان میکند. با این حال افراد ثروتمندی هم وجود دارند که واقعا خودشان سخت کار کردند تا به این نقطه رسیدند.
لئوناردو دل وکیو (Leonardo Del Vecchio)
لئوناردو دل وکیو در سال ۱۹۳۵ در میلان، ایتالیا به دنیا آمد. چند ماه قبل از تولد پدرش را از دست داد و مادرش که نمیتوانست به تنهایی از پس مخارج بزرگ کردنش بر آید، او را به یک یتیمخانه سپرد. لئوناردو در نوجوانی پیش یک ابزارساز شاگردی کرد و سپس در کارخانهای به نام جانسون که مدال و نشان فلزی تولید میکرد شروع به کار کرد. این کارخانه هزینه تحصیل او در مدرسه هنر تامین میکرد، بنابراین لئوناردو شبها درس میخواند و روزها کار میکرد.
بعد از سالها کار در کارخانهها متوجه تقاضای بالای بازار برای قطعات فلزی شد که در ساخت عینک به کار میرفت و با استفاده از مهارتهایی که در این سالها کسب کرده بود، کارگاه عینک سازی خودش را در میلان باز کرد. در ۲۶ سالگی متوجه شد که در شهری به نام آگوردو به هرکسی که بخواهد کارخانه باز کند، زمین رایگان میدهند؛ بنابراین به دنبال فرصتهای جدید همه چیز را در میلان رها کرد و به آگوردو رفت.
بعد از چند سال برند لوکسوتیکا را برای کارخانه اش برگزید. دل وکیو سالها به کسب و کار هوشمندانه خود ادامه داد تا به امروز که کارخانه اش برندهای عینک مشهوری مثل ری بن (Ray-Ban)، اوکلی (Oakley)، پرادا (Prada)، کوچ (Coach)، و . را تولید میکند. دل وکیو حدود ۲۲.۶ میلیارد دلار سرمایه خالص دارد.
طرفداران گیم آف ترونز پیتر دینکلیج را با نقش تیریون لنیستر خوب میشناسند و دوست دارند. شاید با دیدن استعداد او فکر کنید همیشه زندگی موفقی داشته است. اما واقعیت این است که او در نیوجرسی و در یک خانواده فقیر به دنیا آمده است. او آرزو داشت بازیگر شود، بنابراین به دانشگاه رفت و در رشته تئاتر تحصیل کرد. بعد از فارغ التحصیلی مبلغ زیادی وام دانشجویی بدهکار بود و نتوانست هزینه اجاره یک آپارتمان را بپردازد، اما دوستانش در نیویورک سیتی به او جای خواب میدادند.
دینکلیج روزها به کار نظافت میپرداخت تا اینکه بالاخره توانست هزینه اجاره آپارتمان را تامین کند که در واقع فقط یک جای دائمی روی زمین بود. بعد از دو سال که دنبال کار گشت بالاخره یک کار تمام وقت پیدا کرد. پولی که به دست میآورد تنها برای اجاره یک اطاق زیرشیروانی سرد کافی بود. او از این شغل متنفر بود، اما چارهای نداشت.
در ۲۹ سالگی به خودش قول داد این شغل را رها کند و کار بازیگری پیدا کند. سالها طول کشید که بتواند یک رزومه بازیگری بسازد تا این نقش را در گیم آف ترونز به دست آورد و برای هر فصل یک میلیون دلار دریافت کند.
دو وون چانگ (Do Won Chang)
دو وون چانگ در سال ۱۹۸۱ با خانواده اش از کره جنوبی به آمریکا مهاجرت کرد. او در لس آنجلس دنبال کار گشت و کار ظرفشویی در یک کافی شاپ را با حقوق ۳ دلار در ساعت آغاز کرد و یک شغل دوم هم در پمپ بنزین پیدا کرد. سپس تصمیم گرفت کار نظافت یک اداره را هم به عهده بگیرد. بنابراین هر روز از لحظهای که بیدار میشد تا نیمه شب کار میکرد.
هر وقت کسی را در پمپ بنزین میدید که ماشین گران قیمت سوار شده، از او میپرسید که چه کار میکند؟ و از پاسخهای آنها به این نتیجه رسید که بیشترشان در صنعت پوشاک مشغول به کار هستند؛ بنابراین شغل ظرفشویی را ترک کرد تا در یک لباس فروشی کار کند و اطلاعاتی در این حوزه کسب کند.
چانگ از طریق سه شغلش توانست ۱۱۰۰۰ دلار پس انداز کند و از این پول برای باز کردن یک فروشگاه استفاده کرد که پوشاک عمده را با قیمت پایین میفروخت. او فروشگاههای بیشتری باز کرد و نام آنها را «Forever ۲۱» گذاشت. در بحران اقتصادی سال 2008 تصمیم گرفت فروشگاه های بیشتری باز کند. هدف او این بود که سالانه ۷۰۰۰ فرصت شغلی ایجاد کند که به شرکت خودش هم کمک میکرد. امروزه ثروت خالص او ۳.۱ میلیارد دلار است.
آرزوی ماگنوس واکر به عنوان نوجوانی که در شفیلد، انگلستان و در اوج دوره پانک راک زندگی میکرد، داشتن پورشه بود، اما بسیار فقیرتر از آن بود که بتواند به آرزویش برسد. او میدانست که میخواهد به آمریکا برود، اما بی پول بود. بنابراین شغلی در یک اردوگاه تابستانی در دیترویت پیدا کرد که هزینه پروازش را پرداخت میکرد. وقتی تابستان به پایان رسید با اتوبوس به لس آنجلس رفت.
او در ۱۵ سالگی ترک تحصیل کرد، اما به جای اینکه به دنبال یک شغل عادی بگردد، به فروشگاه لباسهای مستعمل میرفت و لباسهایی پیدا میکرد که بتواند آنها را دوباره در ساحل ونیز بفروشد. او خیلی زود متوجه شد که مردم لباسهای او را دوست دارند که جینهای وصله دوزی شده بود. بنابراین شروع به فروش طرحهای خود کرد و سود زیادی به دست آورد و شروع به فروش لباسهایش به ستارههای راک کرد. بالاخره واکر توانست پول کافی برای خرید پورشه را به دست آورد. سپس دوباره به جمع آوری لباس، سفارشی کردن و فروش دوباره آنها پرداخت. اکنون کلکسیون شخصی پورشه واکر به تنهایی ۷.۵ میلیون دلار ارزش دارد و این به جز کسب و کارها و املاک اوست.
اینگوار کامپراد در یک مزرعه روستایی در سوئد به دنیا آمد. خانواده اش آنقدر فقیر بودند که مجبور شد از شش سالگی کبریت فروشی کند و در ۱۰ سالگی خانه به خانه میرفت تا تزئینات کریسمس بفروشد. کامپراد دیسلکسیا یا خوانش پریشی داشت به همین دلیل نمیتوانست در مدرسه نمرات خوبی کسب کند. اما همه تلاشش را کرد که بر این معلولیت غلبه کند. در ۱۷ سالگی پدرش به خاطر کسب نمرات خوب در دبیرستان به او یک هدیه کوچک داد. کامپراد تصمیم گرفت از این پول برای راه اندازی کسب و کار خودش شروع کند.
بعد از سالها متوجه شد که همه به مبلمان و دکوراسیون خانه نیاز دارند؛ بنابراین شروع به فروش محصولاتی با قیمت پایینتر از رقبایش کرد. فروشندگان مبلمان محلی او را تحریم کردند و دیگر به او مبلمان با قیمت عمده نفروختند. آنها میگفتند اگر میخواهد مبلمان بفروشد باید طراحی خودش باشد؛ بنابراین شروع به ایجاد مبلمانهای ساده و مدرن و ارزان کرد. امروزه ۳۵۰ فروشگاه ایکیا در سراسر جهان وجود دارد. کامپراد در سال ۲۰۱۸ و در سن ۹۱ سالگی در گذشت و ثروت خالص او در زمان مرگش ۵۸.۷ میلیارد دلار بود.
وقتی نام راکفلر را میشنوید حتما یاد ثروتش میافتید. اما او از اول ثروتمند نبوده است. جان راکفلر در سال ۱۸۳۹ در ریچفورد، نیویورک در خانوادهای فقیر به دنیا آمد که مجبور شدند به اوهایو مهاجرت کنند. راکفلر جوان در کلاس حسابداری شرکت کرد. این به او کمک کرد مالک یک شرکت کشتی سازی به راکفلر ۱۶ ساله به عنوان حسابدار اعتماد کند.
او در ۲۰ سالگی توانست کسب و کار خودش را راه بیندازد. ابتدا از فروش ملزوماتی مثل گوشت حق کمیسیون دریافت میکرد، اما بعد متوجه شد پول واقعی در نفت است. راکفلر اولین پالایشگاه نفت خود را در ۲۴ سالگی راه انداخت.مهارت هایش خیلی زود به او کمک کرد بزرگترین پالایشگاه نفت منطقه شود. در سال ۱۹۱۶ اولین میلیاردر جهان شد. وقتی در سال ۱۹۳۷ درگذشت، داراییهای او ۱.۵ درصد از کل اقتصاد آمریکا بود.
دختر جوانی به نام گابریل (کوکو) شنل در سال ۱۸۸۳ به دنیا آمد، اما پدرش او را در یک یتیمخانه در فرانسه گذاشت. در آنجا راهبهها خیاطی را به او یاد دادند و توانست از مهارتهایش به عنوان یک خیاط حرفهای استفاده کند. گابریل شبها خوانندگی میکرد تا کمک خرجش باشد. در آن زمان زنان اجازه نداشتند حساب بانکی باز کنند، رای بدهند یا دارایی خودشان را داشته باشند.
گابریل در ۲۳ سالگی با یک مرد ثروتمند آشنا شد و این به او کمک کرد یاد بگیرد چطور مثل زنان ثروتمند حرف بزند و رفتار کند. او پس از برقراری روابط دوستی با افراد طبقات بالای اجتماعی، شروع به دوخت لباسهایی با پارچههای ارزان کرد. در آن زمان زنان پر و پارچههای زربفت سنگین و گران قیمت میپوشیدند. شنل آنها را «عوامانه» نامید و شروع به تولید لباسهای اسپرت راحت و ساده و پیراهنهای شیک کرد. طرحهای او در پاریس روی مد سرار جهان تاثیر گذاشت و بوتیک خودش را بازکرد. امروزه محصولات شنل بسیار گران و نماد لاکچری هستند. ثروت مالکان فعلی شنل ۱۹ میلیارد دلار است.
لبو گانگولوزا در کودکی پدرش را در اثر سرطان از دست داد. مادرش به تنهایی، او و خواهر و برادرهایش را در فقیرترین محله پورت الیزابت در آفریقای جنوبی بزرگ کرد. مادرش پول کمی که به دست میآورد را صرف تحصیل فرزندانش میکرد. اما لبو تا ۲۰ سالگی نتوانست دیپلم دبیرستان را بگیرد. او به خودش قول داد که دیگر هرگز با فقر زندگی نکند و تا ۲۵ سالگی میلیونر شود و همه زندگیش را به این موضوع اختصاص داد.
لبو به دانشگاه رفت و برای پرداخت شهریه دانشگاه به کار فروش پرداخت. بعد از فارغ التحصیلی شرکت «Gunguluza Enterprises & Media» را تاسیس کرد و در ۲۷ سالگی میلیونر شد. در سال ۲۰۱۵ ثروت خالص او ۱۹ میلیون دلار بود.
دارایی 26 ثروتمند جهان برابر با ثروت حدود 4 میلیارد نفر است
تهران - ایرنا - شبكه خبری تلویزیونی سی ان ان گزارش داد: مجموع دارایی و تمكن 26 فرد ثروتمند طراز اول جهان به یك تریلیون و 400 میلیون دلار رسید، ثروتی كه برابر با دارایی سه میلیارد و 800 میلیون نفر دیگر بر روی كره زمین است.
به گزارش روز دوشنبه ایرنا، تارنمای این شبكه خبری افزود: میلیاردرهای جهان روزانه 2.5 میلیارد دلار ثروتمندتر می شوند درحالیكه نیمی از افراد فقیر جهان شاهد فقیرتر شدن خود هستند.
سی ان ان نوشت: بر اساس گزارش بین المللی 'آكسفام' كه روز گذشته(یكشنبه) انتشار یافت، شمار میلیاردرهای جهان به ثروتمندانی که فقیر بودند دو هزار و 208 نفر رسید كه این تعداد ثروتمند با توجه به بحران مالی در یك دهه اخیر بی سابقه بوده و نشانگر دو برابر شدن شمار چنین ثروتمندانی است.
گزارش سالانه و 106 آكسفام در آستانه نشست داووس كه در آن میزبان شماری از چنین ثروتمندانی است انتشار می یابد كه در واقع خواستار توجه به بروز شكاف هرچه بیشتر بین (طبقه) ثروتمندان و فقرا است.
سی ان ان افزود: اكثر افراد به غایت ثروتمند در این فهرست آمریكایی بوده كه شامل 'جف بیزوس' رییس شركت آمازون، 'بیل گیتس' موسس شركت مایكروسافت، 'وارن بافت' رئیس شركت بیمه ای 'بركشایر هاتاوای' (Berkshire Hathaway) و 'مارك زاكربرگ' موسس فیس بوك هستند.
بنابراین گزارش مجموع دارایی این چهار نفر از سوی نشریه اقتصادی 'فوربس' 357 ثروتمندانی که فقیر بودند میلیارد دلار اعلام شده است.
آكسفام در گزارش خود بر ناكامی وصول مالیات از ثروتمندان در چنین كشورهایی اشاره كرده و اینكه افزایش مالیات از درآمد افراد معمولی وجود داشته اما شركت های حقوقی و ابر ثروتمندان از دادن مالیات طفره می روند.
به گزارش ایرنا، خبرگزاری رویترز نیز با پرداختن به موضوع گزارش آكسفام نوشته است: دولتهای جهان به طور فزاینده، خدمات عمومی را كاهش داده و همزمان فاقد توانایی لازم برای مقابله با فرار مالیاتی بودهاند.
در همین حال «وینی بیانییما» مدیر عامل آكسفام در مصاحبهای درمورد این گزارش گفته بود: فشار نظامهای مالیاتی روی جمعیت فقیر، به معنای نبود بودجه كافی برای ارائه خدمات عمومی است و این خود به تشدید فاصله طبقاتی منجر شده و فقرا نه تنها دو برابر از خدمات اولیه محروم هستند، بلكه همزمان فشار مالیاتی بیشتری را متحمل میشوند.
بر مبنای گزارش آكسفام، نرخ مالیات برای شركتها و ثروتمندان در دهههای اخیر كاهش یافته و همزمان دولتها در جهان، بار مالیاتی را از طریق مالیات بر مصرف، به سمت جمعیت فقیرتر هدایت كردهاند.
چهل ونهمین مجمع جهانی اقتصاد در داووس سوئیس از 22 تا 25 ژانویه 2019 (2 تا 5 بهمن 97) برگزار می شود.
اروپام ** 1302 ** 1071
۶ درس بزرگ در مورد ثروت که پدرت هیچوقت یادت نداد
اگر ثروتمندانی که به وسیله ارثیه خانوادگی یا حساب بانکی پدرانشان به این رتبه رسیده اند را فاکتور بگیریم.
در جامعه مردم به 2 دسته تقسیم میشوند:
یک گروه کوچک که از دل تمام سختی ها به اوج موفقیت ثروتمندانی که فقیر بودند میرسد و در پی آن حساب بانکی آنها به طور افسارگسیخته ای پر میشود.
و گروه دیگر، اکثریت مردم که یک زندگی معمولی دارند
و حتی بخاطر وضعیت اقتصادی، بیکاری و یا مشکلات شخصی، همان را هم از دست میدهند و فقیر میشوند.
اما واقعا چه چیزی تفاوت اصلی بین این دو گروه را ایجاد میکند؟
اگر بخواهیم خیلی ساده جواب بدهیم باید بگوییم که همه چیز از طرز فکر افراد شروع میشود.
درواقع صداهایی که در سرما وجود دارد، شخصیت مارا میسازد و مسیر رفتاری ما را مشخص میکند.
این رفتار به عملکرد ما منجر میشود و در نهایت مشخص میکند که ما یک فرد ثروتمند در جامعه باشیم یا یک فرد معمولی.
10 مورد از تفاوت طرز تفکر بین افراد معمولی و ثروتمند را بررسی میکنم تا متوجه شوید که ریشه این اختلاف که آینده یک فرد را رقم میزند در کجاست.
درس اول: افراد معمولی از تلویزیون الگو میگیرند، افراد ثروتمند از کتاب
یک فرد ثروتمند باید ساخته شود. شما ابتدا باید طرز تفکرتان را گسترش دهید،
جهان شما نباید محدود و برگرفته از الگوهایی باشد که دولت ها به شما میدهند.
اکثر افراد جامعه برده تلوزیون هستند، بدون اینکه خودشان بدانند.
درخانه افراد معمولی همیشه تلویزیون روشن است.
پس آنها شبانه روز تحت تاثیر چیزهایی هستند که تلویزیون به صورت تنظیم شده به آنها میخوراند.
اخبار، فیلم و بحث های گوناگون مانند آینه هایی برای افراد معمولی است که از خدای تلویزیون بیرون می آید.
اما ثروتمندان این اشتباه را نمیکنند. آنها بجای دریافت مطالب دیکته شده دولتی از تلویزیون به کتاب خواندن روی می آورند.
یک ثروتمند میداند که قدرت اصلی در دانش و آگاهی است. برای همین شروع به خواندن کتاب می کند تا شخصیت خودش را ارتقاع دهد.
درس دوم: افراد معمولی حقوق میگیرند، افراد ثروتمند حقوق میدهند
همه ما کار را از سطوح پایین شروع کرده ایم. کار در رستوران، شرکت ها و یا ادارات دولتی.
این اشکالی ندارد. اما مشکل اصلی زمانی رخ میدهد که خودمان یک محدودیت برای درآمدمان تعیین میکنیم.
این اتفاق درست زمانی می افتد که شما یک شغل دائمی کارمندی میخواهید.
وقتی که شما کارمند یک اداره یا شرکتی شوید پس حقوق شما همیشه ثابت خواهند ماند. به اطراف خود نگاه کنید. یک حقوق بگیر ثروتمند میشناسید؟
در عوض تمام کسانی که صاحبان شرکت و مجموعه های کاری هستند اکثر از درآمد فوق العاده ای برخوردارند.
زیرا آنها در درآمد خود هیچ محدودیتی ندارد. درواقع این افراد شما را استخدام میکنند تا با گرفتن یک پول ثابت برای آنها ثروت بسازید.
شما هم لازم نیست تا همیشه کارمند باقی بمانید البته به شرطی که قوانین درست را یاد بگیرید.
میتوانید از درسهای بینظیر رابرت کیوساکی در این زمینه کمک بگیرید که در این مقاله خلاصهای از آنها را توضیح دادهایم.
درس سوم: افراد معمولی دیگران را مقصر میدانند، افراد ثروتمند خودشان را
مسئولیت پذیری یکی از مهمترین آیتم های موفقیت است. اگر نگاه کنید افراد معمولی از همان صبح زود که بیدار میشوند
در تاکسی، اتوبوس، محل کار و هر جای دیگری در حال گله و شکایت کردن از دولتها هستند.
آنها همه وضعیت زندگی خود را تقصیر دولت میدانند اما اگر اینطور است چطور کسانی در همین کشور زندگی میکنند که ثروتمند هستند؟
درواقع مسئله اصلی عدم مسئولیت پذیری است.
افراد معمولی مشکلات را به گردن دیگران می اندازند تا نیازنباشد برای رفع آن تلاش کنند.
اما اشخاص ثروتمند فقط خودشان را مقصر میدانند.
آنها مسئولیت همه چیز را در وهله اول می پذیرند و در ادامه خود را موظف میدانند که آن اشتباه و مشکل را درست کنند.
درس چهارم: افراد معمولی پس انداز میکنند؛ افراد ثروتمند سرمایه گذاری
کسانی که درآمد های پایین دارند معمولا سعی میکنند در زندگی پس انداز کنند.
آنها از تفریحاتشان میگذرند، لباسهای گران نمی پوشند و به رستوران های خوب نمیروند تا بتواند در پایان سال چند میلیون تومان پول پس انداز کنند.
اگر شما هم جز این دسته هستید آیا تا بحال فکر کرده اید که چرا با این وجود نمیتوانید ثروتمند شوید.
اگر شما ماهی 1 میلیون تومان هم پس انداز کنید در پایان سال 12 میلیون دارید و 16 سال طول میکشد تا 200 میلیون تومان جمع کنید.
در آن زمان هم ارزش پول شما کمتر از یک سوم شده است.
ثروتمندان به هیچ وجه پس انداز نمیکنند، آنها تمرکز اصلی خود را روی سرمایه گذاری میگذارند.
درواقع برای هر ریالی که در می آوند نقشه ای میکشند که چطور آن را سرمایه گذاری کنند.
این سرمایه گذاری میتواند در قالب خرید سهام، اوراق مشارکت، خرید زمین و …. باشد.
همینطور که پول افراد معمولی در بانک در حال خوابیدن است، پول افراد ثروتمند در سرمایه گذاری مدام تکثیر میشود.
درس پنجم: افراد معمولی همه چیز را میدانند، افراد ثروتمند همه چیز را یاد میگیرند
این بار که در شرکت و یا تاکسی یا حتی جمع دوستان و خانواده خود نشستید خوب به حرفها دقت کنید.
افراد معمولی ظرف یک ساعت درمورد 10 موضوع مختلف تخصصی نظر میدهند و طوری وانمود میکنند که همه چیز را میدانند.
آنها درباره مشکلات اقتصادی کشور، درباره مسائل خاورمیانه، توافق هسته ای، تولید بنزین در پتروشیمی ها و…. نظر میدهند.
گاهی برخی از آنها طوری درباره مسائل اقتصادی نظر میدهند که گویی وارن بافت هستند،
در حالی که مهمترین کار اقتصادی زندگی شان خرید از فروشگاه محل است!
اما افراد ثروتمند اینگونه نیستند. آنها بیشتر گوش میدهند و سعی میکنند چیزی یادبگیرند.
یک فرد بزرگ هیچگاه نمیگوید که من میدانم. هیچگاه نظرش را تحمیل نمیکند
و تمرکزش را روی یادگیری میگذارد تا اظهار نظر.
درس ششم: افراد معمولی اعتقاد دارند که ثروتمندان دزد هستد، ثروتمندان اعتقاد دارند که فقر ریشه مشکلات است
معمولا شنیده اید که به هرکسی که موفق به جمع آوری پولی شده میگویند دزد. یا میگویند هیچ کس از راه حلال پولدار نمیشود.
این بزرگترین دروغی است که افراد عادی میگویند. اما چرا؟
چون آنها نتوانسته اند موفق شوند و میخواهند عدم توانایی خودشان را به گردن دیگران بیندازند.
جالب است بدانید پیامبر، امام علی و امام رضا از ثروتمند ترین افراد جامعه خود بودند هرچند که سبک زندگی ساده ای داشتند.
در فقر هیچ شرافتی نیست. برعکس اتفاقا این فقر است که سبب ایجاد مشکل میشود.
کافی است یک آمار تحلیلی از نیرو انتظامی شهر خود بگیرید.
خواهید دید که بیشتر مشکلات اجتماعی از قبیل دزدی، مواد مخدر، قتل و … در محله های فقیر نشین رخ میدهد.
اما افراد باهوش میدانند که برای فرار این مشکلات باید پولدار شوند و برای همین است که خودشان را از پایین به بالا میکشند
چهره و شکل دهان شما به تنهایی میتوانند لو بدهند که ثروتمند هستید یا فقیر!
معلوم است که پول نمیتواند شادی بخرد یا افراد ثروتمند همیشه شاد نیستند ولی غالبا چهره افراد پولدار خوشحال و خندان است. آیا همین نکته برای تشخیص افراد ثروتمند از افراد ثروتمندانی که فقیر بودند متوسط و فقیر از نظر مالی کافی است؟
شاید تا کنون تصور میکردید لباس، پوشش، کفش، جواهرات، ساعت و حتی برخی خالکوبیها یا عملهای جراحی و زیبایی نشاندهنده وضعیت اقتصادی افراد است ولی نتایج تحقیقی که در سال ۲۰۱۷ انجام شده و الان بر سر زبانها افتاده است؛ همه این تصورات را برهم میزند.
در این تحقیق که توسط دانشگاه گلاسکو اسکاتلند انجام شده است؛ ۸۱ گروه مختلف به ۱۶۰ عکس زن و مرد نگاه کردند. این عکسها همگی از سایتهای دوستیابی برداشته شدهاند و از رنگی به سیاه سفید تبدیل میشوند.
این گروه مطالعاتی سعی کردند هیج خالکوبی، عمل جراحی زیبایی، علامت و نشانه یا وجه تمایزی میان این تصاویر چهرهها نباشد. همه تصاویر زوم شده هستند تا مردم هیچگونه سرنخی برای حدس زدن وضع مالی طرف نداشته باشند.
خرید دستگاه لیزر الکساندرایت
خرید ساک پارچه ای
آزمایشگاه
خرید سرور مجازی
نیمی از این عکسها متعلق به افرادی است که درآمدی بالای ۱۵۰ هزار دلار در سال دارند و نیمی دیگر، افرادی هستند که درآمدی زیر ۳۵ هزار دلار در سال داشتند. همه عکسها از افراد سفیدپوست انتخاب شدند و چهرههایی خنثی از نظر ژستهای صورت دارند. افرادی ثروتمندانی که فقیر بودند ثروتمندانی که فقیر بودند که برای شناسایی این عکسها انتخاب شدهاند؛ از کشور کانادا هستند ولی در قومیتها و نژادهای مختلف قرار دارند.
محققان سعی کردند پسزمینه عکسها را ویرایش کرده تا دیگر هم هیچ نشانهای باقی نماند. همه افراد در این عکسها از نظر چهره سالم هستند و مثلا دندانهای سالم و کاملی دارند.
حالا، با این فرضیات سراغ نتایج این ازمایش برویم؛ جایی که تعجب شما را برمیانگیزد. افراد داوطلب با دقت ۶۸ درصد موفق شدند ثروتمندان را از فقیران جداسازی کنند. یعنی چیزی بیشتر از درصدی که بشود گفت تصادفی است یا حدسی به دست آمده است.
تفاوت دهان ثروتمندان با دهان فقرا
سوال اساسی اینجا است که افراد داوطلب شرکت در این آزمایش چگونه موفق شدند افراد ثروتمند را شناسایی کنند؟ محققان دقیقا این سوال را از همه داوطلبین پرسیدند و بعد دوباره تغییراتی در عکسها دادند یا بخشهایی از چهره و صورت افراد ثروتمند را نشان داوطلبین دادند.
نتیجه اینکه دهان و به میزان کمتری چشمهای افراد نشان میدهد چه توانایی مالی دارند. اگرچه محققان از پای ننشسته و باز هم با تکرار آزمایشها و دستکاری عکسها و صورتها سعی کردند برخی قوانین و ذهنیتها درباره افراد ثروتمند و فقیر را برهم بزنند ولی باز هم مردم توانستند غالب افراد متمکن مالی را شناسایی کنند.
چون اگرچه چهرههای این افراد خنثی و عاری از هر گونه نشانه است ولی باز هم به طرز ظریفی خوشبختی و بهزیستی را نشان میدهد. وقتی مردم در عکسها از روی عمد لبخند میزنند؛ مردم دیگر نمیتوانند بگویند ثروتمند یا فقیر است.
نکته مهم دیگری که محققان از این آزمایش دریافتند؛ مردم داوطلب فقط به همان اندازه خوب هستند یا قدرت دارند که تشخیص دهند یک فرد ثروتمند یا فقیر است و دیگر نمیتوانند اطلاعات بیشتری دربارهاش بدهند یا به موضوعهای دیگری اشاره کنند.
یعنی مردم یک نیم نگاه به عکس میاندازند و بعد سریعا داوری میکنند. برای نیم ثانیه عکس را میبینند و نظرشان را میگویند. شاید این ضمیر ناخودآگاه آنها است که تشخیص میدهد نه عقلشان!
نقش ضمیر ناخودآگاه و تعصب در داوریها
باز به همان جمله ابتدایی مقاله برگردیم. همه ما میگوییم و قبول داریم که پول خوشبختی یا شادی نمیآورد ولی در ضمیر ناخودآگاه ما هر فرد شادی را ثروتمند میدانیم. این قضاوتها در کسری از ثانیه انجام میشوند و براساس یک سری باورها و پیشفرضهای ذهنی هستند.
مثلا، مردم یک حسابدار را در طبقه ثروتمند قرار میدهند. در همین آزمایش، وقتی از داوطلبین خواسته میشود فردی که حسابدار است را پیدا کنند؛ اکثریت مردم از میان ثروتمندان یکی را نشان میدهند. یعنی در ذهن این افراد حسابدار یک ثروتمند و شاد است یا شاید باور دارند افراد حسابدار باید پولدار باشند تا دزدی ثروتمندانی که فقیر بودند نکنند و حسابها کم و زیاد نشود.
حالا، تصور کنید همین داوریها، انتخابهای حسی و مبتنی ضمیر ناخودآگاها در زندگی روزانه ما نقش پررنگی داشته باشند. مثلا در استخدام افراد مختلف یا دادن مسئولیت به آنها در کسری از ثانیه تصمیمگیری کنیم.
در واقعیت هم اینطور است؛ افرادی که از طبقه متوسط و فقیر جامعه هستند؛ باید بیشتر تلاش کنند و سختتر کار کنند تا به مقامهای بالاتری از نظر شغلی و مالی برسند. مشکلتر پول درمیآورند و زمان میبرد تا جامعه به آنها اعتماد کند.
باید خیلی مواظب تعصبات و قضاوتهای برخاسته از ضمیر ناخودآگاه خودمان باشیم. باید هرچه بیشتر دنبال خودآگاهی و شفاف اندیشیدن برویم و با این طور داوریهای کورکورانه مبارزه کنیم.
ثروتمندانی که با کلی پول، فقیر هستند
فقر فرهنگی، ثروتمندانی که فقیر بودند فقری جدا از سر نداری نیست فقر افکار است، ممکن است از نظر مالی در بهترین حالت ممکن به سر ببری ولی فقر فرهنگی در جای جای زندگی ات به چشم بخورد.
به گزارش مشرق، بخوانیدش تجمل، یا همان چشم و هم چشمی معروف همانی که مدتی است وارد زندگی اکثر ایرانی ها شده و به سرعت در حال انتشار است. همانی که نگرانی رهبر انقلاب را در پی داشته، همانی که با زندگی ائمه بسیار متفاوت است، همانی که پیامبر اسلام به شدت آن را نهی کرده اند.
بیماری چشم هم چشمی که جزو یکی از بیماری های روانی است و فرد را آنقدر در تجملات و نگاه کردن به زندگی دیگران غرق میکند که فرد کم کم مشاعرش را از دست داده و فقط به فکر تقلید از زندگی دیگران میفتد.
حتی لوازم و وسایلی را خریداری می کند که نیازی به آن ندارد و مورد استفاده اش نیست و تنها به دلیل این که اطرافیانش وسیله ای را خریداری کرده اند او نیز می خواهد داشته باشد .
به میان آنهایی که دنبال تجمل هستند که می روی، هر یک دلایل خود را دارند، هیچکدام اسم این کار را تجمل گرایی و یا چشم و هم چشمی نمی گذارند و از بیماری خود بی اطلاع هستند.
دعوای چند زن در بازار بر سر عروسک
با محمد 38 ساله که چندسالی در بازار کار می کند و به قول خودش حسابی با چم و خم کار آشنا است گفتگو می کنم درباره این که مردم معمولا چه چیزهایی می خرند آیا وسایلی که در مغازه می فروشید همه مورد نیاز است یا اکثرا حالت تزیینی و لوکس هستند.
او می گوید: هرروز شاهد چیزهایی در مغازه هستم که برایم عجیب است گاهی وسایلی را ما وارد مغازه می کنیم که صرفا استفاده ضروری ندارند ولی به دلیل لوکس بودنشان با تقاضای مردم و استقبال بی نظیرشان مجبور به وارد کردن این اجناس در مغازه هستیم.
محمد ادامه داد: چندی پیش یکی از دوستانم به یکی از مناطق مرزی رفته بود و تعداد زیادی عروسک با قیمت نسبتا پایینی خریداری کرده و از من خواهش کرد آن ها را در مغازه بفروشم به محض گذاشتن تعدادی از آن عروسک ها در جلو مغازه و خرید کردن اولین خانم از این عروسک ها با صحنه هایی مواجه شدم که باورش سخت است حتی به درگیری لفظی بین چند خانم هم انجامید که حاضر بودند با قیمت بالایی بخرند.
این فروشنده افزوود: وقتی به صحبت های عده ای از آن ها گوش می دادم متوجه شدم نه کودکی در خانه دارند و نه مورد نیازشان است و تنها به دلیل اینکه بعدا در خانه استفاده می شود خریداری می کنند.
به گفته محمد مردم فقط دنبال جدید ترین کالا در زندگیشان هستند و برایشان اصلا اهمیت ندارد که این کالا لازم است یا نه. او گفت: چندی پیش خانم و آقایی وارد مغازه شدند که خانم میوه خوری کریستالی را می خواست بخرد اما با مخالفت همسرش مواجه شد به گفته مرد خیلی اهل رفت و آمد و مهمانی نبودند ولی با لجبازی همسرش برای خرید آن مواجه شد آنقدر با هم یکی به دو کردند که مرد بیچاره مجبور به خریداری شد .
خرید گوشی آخرین مدل با پول قرضی
سوار ماشین خطی پرایدی زهوار در رفته ای می شوم مدلش آن طور که نشان می داد فرسوده و اسقاطی میزد تمام درها و گلگیرش ضرب دیده و داغون بود حتی زنگ زدگی و خوردگی در جای جای بدنه اش به چشم می خورد. از صدای موتور و بدنه که فاکتور بگیریم کلا چیز بدرد بخوری از آن به چشم نمی آمد.
همان طورکه در افکار خودم به تجزیه و تحلیل آن غرق بودم، ناگهان صدای گوشی موبایلش مرا از افکار خودم بیرون کشید واقعا تعجب زده شدم درست است، گوشی موبایلش مارک معروف سیب گاز زده بود آن هم از جدیدترین نوعش . گوشی موبایلی که چندی است جوانان ایرانی را درگیر خریداری خود کرده است. به دلیل قیمت بالا و شکل منحصر به فردش جزو لوازم لوکس به شمار می رود حتی چندی پیش مراسم رونمایی از جدیدترین نوعش بود.
بگذریم، دلم میخواست بدونم این گوشی که دارد آیا برای خودش است یا نه با هزار مقدمه چینی بالاخره دل را به دریا زدم طوری باید سوال می کردم که گارد نگیرد و به سوالم جواب دهد بعد از کلی این شاخه آن شاخه پریدن رفتم سر اصل موضوع، جوابی داد که برایم واقعا عجیب بود جوانی حدودا 30ساله، ذهنش درگیر چه چیزهایی است به قول راننده که می گفت این گوشی با بقیه گوشی ها فرق دارد، امکانات زیادی دارد که هیچ گوشی دیگری ندارد و مهمتر از همه این که در بین دوستان و اقوامم برایم کلاس می آورد.
راجع به وضعیت زندگی اش از او سوال کردم ادامه داد: وضعیت مالی خوبی ندارم همین را با قرض و قوله خریداری کردم با اینکه خیلی بدهکارم ولی ارزشش را دارد. میگفت خرج زندگی ام با همین ماشین است، شده روزها بیکار بودم بخاطر خرابی ماشینم اما همین حالا طلا های زنم را فروختم تا ماشینم راه بیفتد بتوانم خرج زندگی را بدهم.
واقعا برایم سخت بود که مردم چرا با خود این کار را می کنند یاد آیه مبارکه 195 سوره بقره افتادم، «با دست خود، خود را به هلاکت نیندازید».
یکی دیگر از دوستانمان نیز وضع مالی مناسبی ندارد. سه پسر در پایه مختلف تحصیلی دارد دبستان، راهنمایی، دبیرستان و هر سال با هزار مکافات پول شهریه مدرسه آنها را تامین می کند. حتی چندین وام بانکی گرفته و مجبور شده است ماشینش را نیز بفروشد تا خرج تحصیل فرزندانش در مدارس غیرانتفاعی فراهم کند.
وقتی به بازار تهران برای خرید وسیله رفته بودم میانه راه خانواد ه ای را دیدم که در حال چک و چانه زدن با کارگر چرخی بودند که وسایل آنها را حمل می کرد پدر خانواده گوشه ای ایستاده بود خستگی و ناراحتی در چشمانش موج می زد. چرخ حاوی کلی وسیله بود جلو رفتم بحث را باز کردم مرد میانسال گفت: این وسیله ها برای جهیزیه دخترم خریدم بهش گفتم وسایلی که خریدی جنسیت خوبی ندارد می توانستی پولت را جمع و جور کنی بجای اینهمه حداقل دو، سه وسیله ضروری اما باکیفیت بخری! خنده تلخی زد و گفت: فامیل های داماد خیلی اهل تجمل هستند اگر دختر من این ها را در جهیزیه اش نداشته باشد مدام باید سرکوفت بشنود درست است جنس ندارد ولی دهان پر کن است .
جشن سیسمونی مجلل، پدیده ای خانمان سوز
چندی است جشن هایی در ایران مد شده که اولین جرقه آن سال گذشته زده شد و آن سیسمونی های مجلل برای کودک تازه متولد شده بود. بطوری که حتی سر شیشه و پستونک شیشه کودک را طلا فرا گرفته بود.
سیسمونی هایی که هزینه آن به 70،80 میلیون تومان می رسید و در فضای مجازی سروصدای زیادی به راه انداخته بود، بطوری که تا مدتی بعضی از طلا فروشی های شهر نیز داشت کم کم به آن سمت می رفت که فرهنگ استفاده از سر شیشه طلایی را در بین مردم جا بیندازند و همه را به خرید آن وا دارند، بعد از مدتی که این امواج فروکش کرد به فراموشی سپرده شد.
حال دوباره جشن هایی در بین مردم باب شده که در حال افزایش است جشن تعیین جنسیت کودک، جشن خداحافظی پوشک، جشن اولین قدم برداشتن کودک، جشن اولین دندونی (اولین دندان کودک)، جشن اولین ماه زندگی کودک و. عناوین مختلفی که به چشم می خورد و تاسف برانگیز است .
فقیر های پولدار
همه این تجملات بر می گردد به فقر فرهنگی، چرا اینگونه فقر فرهنگی در جامعه ما به وضوح دیده می شود و مانند زالو خون تک تک را می مکد؟
فقر فرهنگی، فقری جدا از سر نداری نیست فقر افکار است، ممکن است از نظر مالی در بهترین حالت ممکن به سر ببری ولی فقر فرهنگی در جای جای زندگی ات به چشم بخورد آن جایی واقعا درد ناک است که به جای درست کردن ماشین خرابت که خرج زندگیت از آن تامین می شود باید به فکر خریدن جدید ترین گوشی سال باشی و برای مدل جدیدش برنامه ریزی کنی یا بجای هزینه کردن فرزندانت در بهترین مدرسه شهر، دارو ندار زندگی ات را بفروشی آنوقت به فروش لواشک و الو در محل کارت روی بیاوری و دائم در حال ناله باشی که وضع مالی درستی نداری و همه عالم و آدم را مقصر بدبختی خود بدانی.
حتی شده بخاطر حرف مردم بنجل ترین وسایل بازار را برای جهاز دخترت بخری و یا جشن های بی مورد و پر هزینه را برای فرزندت داشته باشی همه این ها بخشی کوچک در دریا معضلات و بدبختی های جامعه امروز ماست. نه می شود درباره اش سکوت کرد و نه به راحتی از کنارش رد شد. باید درباره اش فکری کرد و چاره ای اندیشید .
در این رابطه با امان الله قرایی مقدم جامعه شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی گفتگو کردیم. وی گفت: تجمل گرایی بطور کلی تحت تاثیر چند عامل است که یکی از بارزترین عواملش ابزار و وسایل لوکس مانند خانه ،ماشین و. این عوامل از نظر جامعه شناسی مورد بررسی قرار گرفته است و تئوری مطرح در این زمینه تحت عنوان حاکم شدن ذهنیت، حسی و مادی در جامعه است.
وی ادامه داد: این تئوری را «پیتریم سوروکین» استاد دانشگاه هاروارد اولین بار مطرح کرده بود. تحرک اجتماعی مهمترین مبحث در نظریات و اندیشههای سوروکین است. مطالعات تحرک اجتماعی بیش از 50 سال است که در علوم اجتماعی صورت میگیرد.
قرایی افزود: یکی از نخستین مطالعات در این زمینه بررسی سوروکین در سال 1927 است. سوروکین جوامع متعددی را مورد مطالعه قرار داد. از منظر سوروکین محرک دگرگونی اجتماعی را باید در منطق درونی هر یک از این جوامع جستجو کرد. بدین معنا که جوامع بشری تحت فشار داخلی برای بسط شیوه تفکرشان به آخرین حد منطقیاش قرار دارند. بدینسان که یک جامعه حسی سرانجام آنقدر حسی میشود که زمینه برای سقوط اش فراهم میگردد. وقتی ذهنیت حسی به آخرین حد منطقیاش میرسد، مردم به نظامهای مفهومپردازانه پناه میآورند. اما این نظام تازه نیز دوباره به آخرین حدش سوق داده میشود و در نتیجه جامعه بیش از حد مذهبی میگردد. در این هنگام صحنه برای پدیداری یک فرهنگ آرمانگرایانه آماده میگردد و سرانجام همان چرخه پیشین دوباره تکرار میگردد.
علت تجمل گرایی مردم ایران چیست؟
قرایی ادامه داد: امروزه در کشور ما اصل مادیات است، که حرف اول را می زند و مردم دوست دارند با ابزار و اشیاء خود را به رخ دیگری بکشند یا به قول معروف پز دهند. به دلیل آنکه افراد دیگر مانند گذشته شناخته نمی شوند با توجه با اینکه جمعیت در گذشته محدود بود و همه از احوال هم باخبر بودند و دیگر نیازی به شناساندن اینکه دختر یا پسر چه کسی و یا از چه خانواده ای بود باب نبود. اما اکنون ما خودمان را با اشیا نشان می دهیم با مدل ماشین، مدل لباس پوشیدن و یا خانه ای که در آن زندگی می کنیم این اسباب و وسایل باعث شده تجمل گرایی بالا رود .
وی در ادامه باتوجه به بزرگی و کوچکی شهرها که نقش بسیار زیادی در این شناساندن ایفا می کند گفت: در کلان شهرها بخصوص تهران ما این پدیده را بیشتر و بزرگتر به چشم می بینیم که روز به روز نیز در حال افزایش است. یکی از دلایلی که باعث شناساندن و مطرح کردن خودمان، در بین مردم است و می توانیم سری در بین سرها پیدا کنیم تجملات است .
قرایی نیز این نکته را اذعان داشت: در مملکت ما شئ سروری حاکم شده است. ما نوکر دست به سینه اشیا شده ایم و این اشیا هستند که برای ما شخصیت می آورد و متاسفانه بدلیل خود کم بینی از خودمان شخصیت نداریم و این تجملات هستند که برای ما شخصیت ثروتمندانی که فقیر بودند آورده اند. نکته مهم و قابل بررسی این است که نوکیسگی در جامعه بسیار زیاد شده است هرکسی به هر چیزی می رسد اولین کاری که انجام می دهد خرید یا اجاره کردن خانه در بهترین مناطق تهران است و سپس به تغییر ماشین و پوشش و . روی می آورد. برای مثال فلان دختر ملاک یا کارخانه دار و یا کسی که ثروتمندانی که فقیر بودند از قبل از وضعیت بالایی برخوردار بوده دیگر نیازی به نشان دادن شخصیت خود بوسیله اشیا نیست .
وی ادامه داد: از نظر جامعه شناسان جهان امروز جهان مادیات است. در مسئله ازدواج به عقیده عده ای اصلا شخصیت فرد و خانواده برایشان اهمیت ندارد و آنچه مهم است تجملات و مادیات است در حقیقت ما عمرمان را می فروشیم تا تجملات را بخریم، اکثر ماشین های ما لیزینگی و قسطی شده اند حتی لوازم خانگی مان نیز همینطور هرچیزی را بعد مدتی با قرض می خریم بعد پرداخت وام دوباره وام دیگری می گیریم و مدلی جدیدتر را وارد زندگی خود می کنیم .
وی افزود: باید سعی کنیم معنویت را بالا ببریم از بس غرق دنیای مادیات شده ایم که از معنویت دور شده ایم . متاسفانه وقتی کسی در فضاهای مجازی می گوید ژن خوب دارد دیگر حرفی برای گفتن باقی نمی ماند این تئوری شکست خورده قرن 18 میلادی است که دیگر مرسوم نیست و نظریه ای که معتقد است کسی که یک باره به وضعیت خوبی رسیده باید از همه بالاتر باشد .این اختلافات طبقاتی ناراحتی روحی و روانی به همراه بحران های اجتماعی و سیاسی به وجود می آورد.
وی در پایان گفت: با تمام این احوال باید مراقب حکومت مرکزی بود که دچاد تزلزل و شکست نشود، باید حکومت مرکزی را تقویت کنیم که با وجود این اتفاقات اگر مراقب نباشیم تجاوزات و ناهنجاری های اجتماعی زیاد می شود. حال ما باید با فرهنگ سازی مناسب از مدارس، خانواده ها، دانشگاهها و. شروع کرده و گسترش داده و نسبت به این پدیده شوم مقابله کنیم. همه بحث ما در این نکته خلاصه می شود که ما با بحث شیک پوشی و منظم بودن مخالف نیستیم، اما آنچه مهم است اینکه نباید بگذاریم افراط بر ما چیره شود و برای ما تصمیم بگیرد. تجمل گرایی یک نوع سبک زندگی ناجور است که باید از بین برود.
دیدگاه شما