مدیریت سرمایه چیست؟
برای اینکه بتوانیم سرمایه خود را افزایش دهیم، نیاز به سرمایهگذاری بیشازپیش حس میشود. برای موفقیت در سرمایهگذاری نیز باید با واژه مدیریت سرمایه آشنا شوید. بازار سرمایه به دلیل رشدهای خود در سالهای اخیر با استقبال بیشتری روبرو شده است. افراد با هر سطح از دانش وارد بازار میشوند و علاقه آنها به معاملات فردی است.
بازار سرمایه برای ورود نیاز به آموزش دارد و لازم است با قواعد بازار، انواع تحلیل، نحوه معاملات و … آشنا شوید. در صورت ورود بدون آگاهی، به دلیل پیچیده بودن این بازار با مشکلات جدی مواجه خواهید شد. مدیریت سرمایه عامل اصلی ماندگاری افراد در بازار است. افزایش سرمایه نیز ارتباط مستقیم با این مفهوم دارد. در ادامه به توضیح این مبحث خواهیم پرداخت.
مدیریت سرمایه چیست؟
به زبان ساده مدیریت سرمایه را میتوان دانش و مهارت سرمایهگذاری، با ریسک حداقلی و کسب بیشترین بازده بیان کرد. مدیریت سرمایه با نام مدیریت ریسک نیز شناخته میشود. حفظ سرمایه و کنترل ریسک، هدف اصلی مدیریت سرمایه است. به تدریج افزایش سرمایه نیز بهواسطه مدیریت درست داراییها حاصل میشود.
فاکتورهایی چون سن، میزان سرمایه، هدف نهایی و … در سبک سرمایهگذاری و متعاقبا میزان بازده موثر هستند. در واقع با انتخاب استراتژی مناسب و مدیریت سرمایه، شما میتوانید از گزند زیانهای سنگین در امان باشید.
با پیشبینی حد ضرر معاملات و استفاده از تحلیلهای کاربردی مانند تحلیل بنیادی، ارتباط با افراد باتجربه بازار، دریافت آموزشهای صحیح و بهکارگیری آنها در روند معاملات، با مدیریت داراییهایتان و از طرفی مدیریت ریسک و خطرات احتمالی میتوانید تصمیمات درست بگیرید. با پرورش دادن علم و تجربه خود، مدیریت سرمایه درست را پیادهسازی کنید و در آینده به دنبال افزایش سرمایه و کسب سودهای بیشتر باشید.
لازم به ذکر است که افرادی که به دنبال مدیریت سرمایه خود هستند و دانش و زمان کافی لازم را ندارند، میتوانند از صندوقهای سرمایهگذاری که از مدیرو تیم سبد گردان حرفهای تشکیلشده استفاده کنند. اگر شما مبالغ بالایی برای سرمایه گذاری دارید، میتوانید از تیمهای سبدگردان اختصاصی استفاده کنید.
پنج رکن اصلی مدیریت سرمایه
با وجود اینکه راهکار مشخص و ثابتی برای مدیریت سرمایه وجود ندارد، اما برای انجام محاسبات درست و پیشبینیهای لازم، شاخصهای پرکاربردی برای مدیریت درست سرمایه وجود دارند که باید مورد بررسی قرار گیرند. از جمله این عوامل میتوان به ریسک، بازده، حجم معاملات، نسبت بازده به ریسک و نسبت افت سرمایه اشاره کرد.
در ادامه به توضیح این موارد خواهیم پرداخت و لازم است بدانید که این مراحل به غیر از مورد آخر باید قبل از سرمایهگذاری بررسی شوند.
1. ریسک
یکی از مفاهیم اصلی بازار سرمایه ریسک است. در واقع در معاملات شما، همواره باید درصدی برای ریسک در نظر گرفته شود. با تعیین میزان ریسک و ضرر مشخص برای هر معامله، شما میتوانید تصمیم منطقیتر و با دید بازتری بگیرید. تعیین میزان ریسک، یکی از رایجترین روشها است. پایبندی به حد ضرر تعیین شده از سمت معاملهگر نیز مهم است.
طمع در برخی مواقع باعث زیانهای بیشتر و طولانیتر خواهد بود. پس برای انجام یک معامله پیش از هر چیز با توجه به سبک معاملاتی و میزان سود مورد نظر، میزان حد ریسک یا ضرر مشخصی قرار خواهیم داد.
2. بازده
بازده نیز مانند ریسک درصدی دارد که از قبل میتوان تا حدودی آن را پیشبینی کرد. در واقع به منفعت حاصل از معاملات، بازده گفته میشود. بازده با توجه به مواردی از قبیل استراتژی معاملاتی، میزان سرمایه، میزان ریسک و … متغیر است. هرچه مدیریت سرمایه بهتر و تجربه بیشتر باشد، بازده مورد نظر افزایش خواهد داشت. بازده قابل قبول به مواردی مانند سبک سرمایهگذاری، ریسک، نرخ بهره و تورم، ماهیت دارایی و هزینههای معاملات مرتبط است.
3. حجم معاملات
تعداد سهمهای خریداریشده توسط سرمایهگذاران، حجم معاملات نامیده میشود. واحد شمارش داراییها در بازارهای مختلف، متفاوت است. با تقسیم دارایی بر قیمت واحد هر سهم، حجم معاملات آن سهم در بازارهای مالی مشخص میشود. در واقع تعیین حجم معاملات نسبت به میزان ریسک ضروری است. ورود با حجم بالا همانطور که ریسک بالاتری دارد امکان ضرر بیشتری نیز خواهد داشت.
یکی از روشهای مرسوم این است که، تمام دارایی در یک سهم سرمایهگذاری نشود و با خرید از سهمهای متفاوت، تعیین حد ضرر برای آنها و خروج به موقع، میتوانید تنها بخشی از سرمایه را در ریسک قرار دهید. با این کار هم بازده تصمیمات مختلف را دریافت میکنید و هم در زمان اشتباه و زیان تمام سرمایه خود را از دست نمیدهید.
4. نسبت بازده به ریسک
یکی دیگر از شاخصهای مهم و کابردی، نسبت بازده به ریسک است. بررسی این مورد در واقع نشاندهنده این است که در ازای تحمل این حجم از ریسک، چه میزان سود دریافت میکنم. با تقسیم بازده مورد انتضار بر ریسک، میتوانید در هر بازه عدد مشخصی داشته باشید که کمترین مقدار مجاز برای محاسبه آن عدد 1 است. در واقع در مقطعهای مختلف میزان ریسکپذیری در بدترین حالت، باید برابر بازده احتمالی باشد.
این شاخص باعث کنترل کردن رفتارهای هیجانی میشود و به ما اجازه نمیدهد در زمانهایی که سود لازم را کسب نمیکنیم، اقدام به انجام معامله بیارزش کنیم. در اینکه ریسک بالاتر سود بالاتر به همراه دارد شکی نیست، اما این در زمانی است که همهچیز درست پیشبینیشده و با اتکا بر مهارت و تجربه باشد. در غیر اینصورت با زیانهای سنگین همراه خواه بود. در نتیجه سودهای خیلی بزرگ، انتخابی درست و منطقی نیستند و ممکن است زیانهای جبرانناپذیری داشته باشند.
5. نسبت افت به سرمایه
در واقع اختلاف سطح دارایی قبلی و بعد از معاملات زیانده، نسبت افت سرمایه را مشخص میکند. به تعریفی دیگر، میزان افت قیمت سهم را در یک بازه زمانی نسبت افت به سرمایه مینامند. به دلیل انجام معاملات ناموفق یا زیانده، میزان دارایی کاهش مییابد و این در صورتی اتفاق میافتد که معاملهگران موفق و با تجربه از گزند زیانهای بزرگ در امان هستند.
باید همواره به این مسئله دقت داشته باشیم که ماندگاری در بازار رکن اول است و پسازآن باید به فکر درآمدهای بیشتر باشیم. سودهای دورهای که در پایان منجر به زیان بزرگ شوند اصلا پیشنهاد نمیشود.
عوامل تاثیر گذار در مدیریت سرمایه
روشهای متعددی برای مدیریت سرمایه وجود دارد که در ادامه به توضیح بعضی از آنها خواهیم پرداخت:
شناخت از بازار مورد نظر
شناخت و داشتن اطلاعات کافی برای سرمایهگذاری در هر بخشی لازم است. بازار سرمایه، بازاری پیچیده است که از چند حیث باید مورد بررسی قرار گیرد. لازمه ورود و موفقیت در این بازار آموزش دیدن و توانایی تحلیل است. پس با توجه به بازار دلخواه خود آموزش ببینید و اطلاعات کسب کنید.
سیستم معاملاتی مناسب خود را انتخاب کنید
با توجه به شخصیت و سبک معاملاتی خود، یک استراتژی معاملاتی مناسب انتخاب کنید و بر اساس آن پیش روید. روحیات افراد، میزان دارایی، هدف و … از عواملی است که میتواند در انتخاب استراتژی موثر باشد.
از رفتارها و تصمیمات هیجانی و بدون منطق دوری کنید چرا که برای شما زیان به همراه دارند و در مواقع زیان اعتماد به نفس خود را حفظ کنید.
تنوع سبد دارایی
سبد سرمایهگذاری متنوع برای خود بسازید تا بتوانید ریسک را کاهش دهید و در صورت زیان یک حوزه، بخشهای دیگر زیان نکنند و به اصل سرمایه خدشهای وارد نشود.
چند توصیه مهم و کاربردی دیگر برای مدیریت بهتر سرمایه
- مهمترین رکن، ماندگاری در بازار است و در مراحل بعد باید به فکر کسب سود باشیم.
- در صورت سرمایهگذاری در چند بخش، حداقل ریسک را میان حوزههای مختلف تقسیم کنید.
- در صورت علاقه به دریافت سودهای کلان باید ریسک زیانهای جبرانناپذیر را بپذیرید.
- در محاسبه نسبت بازده به ریسک حداقل مقدار مجاز استراتژی تعیین حجم معامله عدد یک است.
- حداکثر میزان ریسک تعیینشده برای هر معامله باید 3 درصد باشد.
- قبل از شروع هر معاملهای باید ریسک و بازده مورد نظر آن معامله را بررسی کنید.
- میزان حد ضرر باید مشخص باشد و به آن پایبند باشید.در صورت وجود چند معامله زیان ده باید به معاملات خود پایان دهیم و به دنبال استفاده از استراتژی بهتری باشیم.
استراتژیهای موجود در مدیریت سرمایه
با توجه به روحیات شخص و میزان ریسکپذیری، میتوان سه استراتژی برای مدیریت سرمایه بیان کرد. در ادامه به توضیح آنها خواهیم پرداخت:
1. استراتژی محتاطانه
در این سبک افراد به امنیت سرمایه خود فکر میکنند و دید بلندمدت دارند. ریسکپذیری این معاملات بسیار پایین است و نوسانات بازار تاثیر چندانی بر آن ندارد. صندوقهای سرمایهگذاری با درآمد ثابت نمونهای از این سبک از معاملات هستند.
2. استراتژی تهاجمی
سرمایهگذاران در این سبک سود بالا را مدنظر دارند. دید آنها کوتاهمدت است. در کنار پذیرش ریسک بالا به دنبال سود بالا هستند و برای این افراد خریدوفروش سهام یا سرمایهگذاری در صندوقهای سهامی میتواند جذاب باشد.
3. استراتژی پوششی
این سبک از سرمایهگذاری متعادل است و در بین دو سبک دیگر قرار میگیرد. تنوع این نوع از استراتژیها بسیار بالاست و نمیتوان تعریف دقیقی برای آنها بیان کرد. روشهای مختلفی برای کنترل ریسک و بازده در بازههای زمانی متفاوت وجود دارد، که فعالان حرفهای بازار از آنها استفاده میکنند.
سخن آخر
برای انجام یک سرمایهگذاری موفق نیاز به مدیریت سرمایه خود داریم. مدیریت سرمایه در واقع بررسی عوامل مختلف برای جلوگیری از زیان و کسب سود است، که به بقا سرمایه ما کمک میکند.
میزان ریسک و بازده قبل از انجام هر معاملهای باید بررسی شود.
سودهای نجومی و علاقه به کسب آنها، در مواردی باعث زیانهای سنگین میشود. هرچه میزان سود بالاتر باشد میزان ریسک بیشتری باید متحمل شویم. تشکیل سبدی متنوع از سهامهای مختلف به کاهش زیان ما کمک میکند. برای مدیریت سرمایه لازم است استراتژی خاص خود را انتخاب کنید و به آن پایبند باشیم.
چگونه اندازه مناسب یک معامله فارکس را تعیین کنیم؟
زمانیکه در بازار فارکس معاملات روزانه انجام می دهید اندازه معامله یا پوزیشن شما مهم تر از نقاط ورود و خروج شما در معامله است. شما ممکن است بهترین استراتژی فارکس دنیا را داشته باشید، اما اگر اندازه پوزیشن شما بسیار بزرگ یا بسیار کوچک باشد ریسک شما بسیار اندک یا بیش اندازه بزرگ خواهد بود. معمولا در اغلب موارد، سناریوی ریسک بیش از اندازه مد نظر است. زیرا ریسک زیاد می تواند حساب معاملاتی شما را به سرعت از بین ببرد.
اندازه معامله شما با تعداد لات ها مشخص می شود(یک میکرو لات 1000 واحد ارز، یک مینی لات 10،000 واحد و یک لات استاندارد 100،000 واحد ازر می باشد) که شما خرید یا فروش می کنید. ریسک شما به دو بخش ریسک معامله و ریسک حساب تقسیم می شود. در ادامه می بینیم که چطور این اجزاء با همدیگر متناسب می شوند و یک اندازه ایده آل برای معامله شما تعیین می شود. شرایط بازار، نوع معامله و استراتژی معاملاتی، تاثیری در تعیین اندازه پوزیشن شما ندارند.
محدوده ریسک حساب در هر معامله
این مهم ترین مرحله در تعیین اندازه یک معامله فارکس است. درصد مشخص یا مبلغ مشخصی از حسابتان را بعنوان ریسک هر معامله مشخص کنید. اغلب معامله گران حرفه ای 1% یا کمتر از یک درصد حساب معاملاتی را در هر معامله ریسک می کنند. برای مثال اگر شما یک حساب 10،000 دلاری نزد یک بروکر فارکس دارید می توانید ریسک خود را در هر معامله به 100 دلار (1% حساب) محدود کنید. اگر ریسک خود را به 0.5% محدود کرده باشید ریسک شما 50 دلار در هر معامله خواهد بود.
همچنین شما می توانید یک مبلغ ثابت را بعنوان ریسک هر معامله در نظر بگیرید. اما این مبلغ بایستی مساوی یا کمتر از یک درصد حساب معاملاتی شما باشد. برای مثال ممکن است شما در هر معامله 75 دلار ریسک کنید. تا زمانیکه حساب شما 7500 دلار یا بیشتر باشد 75 دلار برابر یا کمتر از 1% خواهد بود.
از آنجاییکه دیگر متغیرهای معامله ممکن است تغییر کنند بایستی ریسک حسابتان را دائما در نظر داشته باشید. بگونه ای معامله نکنید که ریسک خود رادر یک معامله 5%، معامله بعدی 1% و پوزیشن دیگر 3% تعیین کرده باشید. درصد یا مبلغ ریسک خود را تعیین کنید و به آن پایبند باشید، مگر اینکه متوجه شوید میزان ریسک هر معامله به بیش از 1% حساب معاملاتی شما رسیده است.
ریسک تعداد پیپ در هر معامله
حال، شما حد اکثر ریسک حساب معاملاتی در هر معامله را می دانید. بنابراین زمان آن است که به خود معامله توجه کنید.
تعداد پیپ در معرض ریسک هر معامله، تفاوت بین نقطه ورود و محل قرار گرفتن سفارش حد زیان (Stop Loss) می باشد. یک پیپ، کمترین میزانی است که قیمت یک ارز می تواند تغییر کند. یک پیپ برابر با 0.0001 یا یک صدم(1/100) از یک درصد است. برای جفت ارزهایی که شامل ین ژاپن هستند یک پیپ برابر 0.01 استراتژی تعیین حجم معامله یا 1% می باشد. برخی بروکرها قیمتها را با یک رقم اعشار بیشتر نشان می دهند. اعشار پنجم (در مورد ین اعشار سوم)، پیپت نامیده می شود.
در صورتیکه زیان به مبلغ مشخصی برسد یک سفارش حد زیان، معامله را می بندد. بدین صورت، شما اطمینان می یابید که زیان معامله از ریسک حساب معاملاتی شما تجاوز نخواهد کرد و محل قرار گرفتن حد زیان بر اساس ریسک تعداد پیپ های آن معامله می باشد.
ریسک تعداد پیپ بر اساس میزان نوسان قیمت یک جفت ارز یا بر اساس استراتژی می تواند متفاوت باشد. یک معامله ممکن است 5 پیپ و معامله دیگر 15 پیپ ریسک داشته باشد.
زمانیکه شما یک معامله را ایجاد می کنید نقطه ورود و محل حد زیان خود را در نظر داشته باشید. شما می خواهید که حد زیان معامله تا حد ممکن به نقطه ورود نزدیک باشد. اما نه به اندازه ای نزدیک که معامله، قبل از رسیدن به قیمت پیش بینی شده، بسته شود.
هنگامیکه شما فاصله بین حد زیان و نقطه ورود معامله را به تعداد پیپ مشخص کردید، مرحله بعدی محاسبه ارزش هر پیپ می باشد.
ارزش هر پیپ در یک معامله
اگر شما جفت ارزی را معامله می کنید که ارز دوم(به ارز دوم ارز قیمت گذاری می گویند) آن، دلار آمریکا و حساب معاملاتی شما نزد بروکر به دلار باشد، ارزش هر پیپ در لات سایزهای مختلف ثابت خواهد بود. ارزش یک پیپ در یک میکرو لات برابر 0.10 دلار یا 10 سنت است. در یک مینی لات 1 دلار و در یک لات استاندارد 10 دلار می باشد.
اگر حساب معاملاتی شما به دلار باشد اما ارز دوم جفت ارزی که معامله می کنید دلار آمریکا نباشد بایستی ارزش هر پیپ را ضرب در نرخ برابری دلار و ارز قیمت گذاری کنید. فرض کنید یورو/پوند را معامله می کنید و نرخ پوند/دلار برابر 1.2219 می باشد. ارزش هر پیپ در یک معامله یک میکرو لاتی برابر با 0.12 دلار، در یک مینی لات 1.22 دلار و در یک لات استاندارد برابر 12.22 دلار خواهد بود.
حال، تنها چیزی که برای محاسبه باقی مانده، اندازه پوزیشن است.
اندازه پوزیشن برای یک معامله
اندازه مناسب پوزیشن می تواند از طریق فرمول زیر محاسبه شود:
مبلغ در معرض ریسک = تعداد لات های معامله * ارزش هر پیپ * تعداد پیپ های در معرض ریسک
در این فرمول، تعداد لات های معامله، همان اندازه پوزیشن است.
فرض کنید یک حساب 10،000 دلاری نزد یک بروکر دارید و در هر معامله 1% حساب یعنی 100 دلار را ریسک می کنید.
شما جفت ارز یورو/دلار را معامله می کنید و می خواهید یک پوزیشن خرید در نرخ 1.3051 باز کنید و حد زیان معامله را در 1.3041 یعنی 10 پیپ پایین تر قرار دهید.
شما در اندازه های مینی لات معامله می کنید. یعنی ارزش هر پیپ برابر 1$ است.
اگر ارقام را در فرمول قرار دهیم خواهیم استراتژی تعیین حجم معامله داشت:
100$ = تعداد لات های معامله * 1$ * 10
اگر این معادله را حل کنیم(ضریب معلوم تقسیم بر ضریب مجهول)، اندازه قرارداد برابر با 10 مینی لات بدست خواهد آمد. 10 مینی لات نیز برابر با یک لات استاندارد است.
حال فرض کنید شما جفت ارز یورو/پوند را معامله می کنید و قصد دارید بر روی نرخ 0.9804 یک پوزیشن خرید باز کنید. حد زیان معامله در نرخ 0.9794 یعنی 10 پیپ پایین تر قرار می گیرد.
100$ = تعداد لات های معامله * 1.22$ * 10
اگر معادله فوق را حل کنیم اندازه معامله برابر با 8.19 مینی لات خواهد بود.
یک روش ساده برای تعیین لات سایز معامله
تعیین لات سایز مناسب برای یک معامله فارکس نیازمند محاسبات ریاضی است. این محاسبات ممکن است هم زمانبر و هم گیچ کننده باشند. این مشکلات زمانی پر رنگ تر می شوند که شما می خواهید سفارش خود را به قیمت بازار ارسال کنید و زمان کافی برای تعیین اندازه مناسب برای پوزیشن خود ندارید. در این حالت ممکن است معامله را از دست بدهید و یا حجم معامله را بر اساس تجربه خود بصورت تقریبی مشخص کنید. همچنین عجله در محاسبه و یا تعیین لات سایز تقریبی می تواند گاهی اوقات منجر به تعیین لات سایز اشتباه برای معامله شود.
یک روش ساده جهت تعیین حجم پوزشن فارکس، استفاده از ماشین حساب فارکسی است.
شما می توانید از طریق ماشین حساب تعبیه شده در صفحه ابزارهای معامله گری ، سایز پوزیشن خود را به راحتی تعیین کنید. مواردی که در این ماشین حساب مشخص می کنید به شرح زیر می باشد:
- ارز حساب معاملاتی شما نزد بروکر
- اندازه حساب معاملاتی که می تواند میزان Equity و یا Balance باشد
- حداکثر زیان قابل پذیرش در معامله مد نظر
- حد زیان به پیپ
- جفت ارزی که می خواهید معامله کنید
پس از تعیین همه موارد بالا، اندازه مناسب معامله بر اساس فاکتورهای مشخص شده توسط شما، نمایش داده خواهد شد.
اگر این مطلب براتون مفید بود امتیاز بدین!
برای امتیاز روی ستاره ها کلیک کنید
امتیاز 4 / 5. تعداد آرا 35
شما اولین نفری هستید که به این پست امتیاز میدین!
چگونه بر اساس اندیکاتور تمساح (Alligator Indicator) معامله کنیم؟
هش پاور(Hash Power) یا نرخ هش (Hash Rate) در استخراج ارز دیجیتال چیست؟
ساسان پرهون
کارشناسی حسابداری- دارای گواهینامه های حرفه ای سازمان بورس- پنج سال سابقه فعالیت در کارگزاری بورس با سمت معامله گر کالا و اوراق بهادار
استراتژی تعیین حجم معامله
26 خرداد
به صورت کلی و به زبان ساده میتوان گفت استراتژی معاملاتی بیانگر همان جمله معروف «کجا بخریم، کجا بفروشیم؟» است.
به صورت کلی و به زبان ساده میتوان گفت استراتژی معاملاتی بیانگر همان جمله معروف «کجا بخریم، کجا بفروشیم؟» است. یا به عبارت دیگر استراتژی معاملاتی به شما نشان میدهد که چه زمانی وارد بازار شوید و چه زمانی از آن خارج شوید. از آنجایی که بازار ایران بازاری یک طرفه (One Day) است فقط میتوان برای موقعیت خرید مدت استراتژی معاملاتی را در نظر بگیرید. در ادامه این مطلب از کارگزاری حافظ، انواع استراتژی معاملاتی در بازار سرمایه بررسی شده است.
آشنایی با انواع استراتژی معاملاتی بازار سرمایه
استراتژی معاملاتی یک نوع استراتژی است که تنوع بالایی دارد. به عبارتی به ازای هر شخص فعال در بازار سرمایه احتمالا یک استراتژی معاملاتی وجود دارد چون اساسا استراتژی معاملاتی سلیقهای و بر مبنای تشخیص هر سرمایهگذار است.
اما میتوان برای استراتژی معاملاتی دو روش تحلیلی در نظر گرفت که این دو روش شامل تحلیل تکنیکال یا نموداری و تحلیل فاندمنتال یا بنیادی است.
در کل باید همیشه در نظر داشت که معامله در بازار سرمایه همان عمل خرید و فروش براساس تغییرات بازار برای کسب سود حاصل از تغییرات و حرکات قیمت است. نکته مهمی که باید اینجا در نظر داشت این است که ذهنیت استراتژی خرید و نگهداری که رویکردی بلند مدت است و در بین سرمایهگذاران منفعل وجود دارد با رویکرد خرید و فروش متفاوت است. با ما همراه باشید تا بیشتر با دو تحیلیل تکنیکال و تحلیل فاندمنتال برای تدوین استراتژی معاملاتی در بازار سرمایه آشنا شوید.
تحلیل تکنیکال چیست؟
تجزیه و تحلیل تکنیکال روشی است که برای ارزیابی سرمایهگذاریها و شناسایی فرصتهای معاملاتی با انجام تجزیه و تحلیل روند آماری جمعآوری شده از فعالیتهای تجاری مانند حرکت و حجم قیمت معاملات در آن استفاده میشود.
بر خلاف تجزیه و تحلیل بنیادی که تلاش میکند ارزش اوراق بهادار را براساس نتایج تجاری مانند فروش و درآمد حاصل از آن ارزیابی کند، تجزیه و تحلیل تکنیکال بر مطالعه قیمت و حجم معامله متمرکز است.
تجزیه و تحلیل تکنیکال سعی دارد حرکات قیمت هر ابزار قابل معاملهای را که عموما عرضه و تقاضا میشود از جمله سهام، اوراق بدهی، معاملات آتی و ارز را پیشبینی کند.
روش تحلیل تکنیکال جهت مشخص کردن نقاط حمایت و مقاومت برای ورود به موقعیت است. تریدرها روشهای مختلفی برای تحلیل تکنیکال دارند که میتوان آنها را به عنوان ۴ استراتژی مشترک تحلیل تکنیکال در نظر گرفت.
۴ استراتژیهای مبتنی بر تحلیل تکنیکال
روشهای مختلفی برای انجام یک استراتژی فعال معاملاتی استفاده میشود که در هر کدام محیط بازار و خطرات ذاتی بازار در نظر گرفته میشود. در ادامه چهار مورد از رایجترین استراتژیهای معاملاتی تکنیکال آورده شده است.
1. معاملات روزانه (Day Trading)
معاملات روزانه شاید شناخته شدهترین سبک معاملات و تجارت فعال باشد. این نوع معامله اغلب یک اسم مستعار برای تجارت فعال خود محسوب میشود. معاملات روز، همانطور که از نام آن پیداست، روش خرید و فروش اوراق بهادار در همان روز است.
در این معاملات موقعیت خریدها یا موقعیتها در همان روزی بسته میشوند. به طور سنتی، معاملات روزانه توسط تریدرهای حرفهای، مانند متخصصان یا بازارسازان انجام میشود. با این حال، تجارت الکترونیکی این رویه را برای تریدرهای تازه کار متفاوت کرده است.
2. معامله موقعیت (Position Trading)
برخی، معاملات موقعیت را یک استراتژی خرید و نگهداری و معامله فعال نمیدانند. با این حال، معاملات موقعیت، هنگامی که توسط یک تریدر کارکشته انجام میشود، میتواند نوعی معامله فعال باشد.
در معاملات موقعیت از نمودارهای بلندمدت، از روزانه تا ماهانه، در ترکیب با روشهای دیگر برای تعیین روند جهت فعلی بازار استفاده میشود. این نوع معامله بسته به روند ممکن است از چند روز تا چند هفته و گاهی بیشتر طول بکشد.
معاملهگران برای تعیین روند یک اوراق بهادار به دنبال سیگنالهای تشخیص روند هستند. با پرش و سوار شدن بر «موج»، معاملهگران از موقعیتهای نزولی و صعودی بازار بهرهمند میشوند. معاملهگرانی که به دنبال ترندهای بازار هستند معمولا به دنبال تعیین جهت بازار میروند، اما سطح قیمتی اوراق را پیشبینی نمیکنند.
به طور معمول، معاملهگرانی که به دنبال ترندهای بازار میروند بعد از اینکه روند خود را تثبیت کردند، دیگر معامله نمیکنند و وقتی روند شکسته شد، معمولا از موقعیت خارج میشوند. این به این معناست که در دورههای نوسان زیاد بازار، معاملات دشوارتر است و موقعیتهای آن به طور کلی کاهش مییابد.
3. معاملات نوسانات (Swing Trading)
با شکسته شدن روند، معاملهگران نوسانگیر معمولا وارد بازی میشوند. در پایان ترند، معمولا نوسان قیمت وجود دارد زیرا ترند جدید تلاش میکند خود را تثبیت کند. معاملهگران نوسانگیر با شروع نوسان قیمت، خرید یا فروش میکنند.
معاملات نوسان یا همان سوئینگ معمولا بیش از یک روز برگزار میشوند اما مدت زمان کمتری نسبت به معاملات ترند دارند. معاملهگران Swing اغلب مجموعهای از قوانین تجارت را براساس تجزیه و تحلیل فنی یا بنیادی برای خود ایجاد میکنند.
این قوانین معاملاتی یا الگوریتمها برای شناسایی زمان خرید و فروش اوراق بهادار طراحی شدهاند. اگرچه الگوریتم نوسان معامله نباید دقیق باشد و اوج یا دره حرکت را استراتژی تعیین حجم معامله پیشبینی کند، اما به بازاری نیاز دارد که در یک جهت یا جهت دیگر حرکت کند. بازار محدود برای معاملهگران سوئینگ یا نوسان خطرناک است.
4. معاملات اسکالپینگ (Scalping)
اسکالپینگ یا اسکالپ تریدینگ یکی از استراتژیهایی معاملاتی زود بازده است و توسط تریدرهای فعال به کار گرفته میشود. اساسا، این امر مستلزم شناسایی و بهرهبرداری از کارمزد (اختلاف قیمت فروش و قیمت خرید) است که به دلیل عدم تعادل موقتی در عرضه و تقاضا، کمی گستردهتر یا باریکتر از حد معمول است.
اسکالپرها هیچگاه به دنبال استفاده از حرکات وسیع بازار یا معاملات حجم زیاد ندارند. در عوض، آنها به دنبال استفاده از حرکات کوچکی هستند که اغلب با حجم معاملات اندازهگیری شده اتفاق میافتند.
از آنجا که سطح سود هر معامله اندک است، اسکالپرها به دنبال بازارهای نسبتا نقدی هستند تا اینکه دفعات معاملات خود را افزایش دهند. بر خلاف معاملهگران نوسان ساز، اسکالپرها بازارهای آرام را که مستعد حرکت ناگهانی قیمت نیستند، ترجیح میدهند.
ابزارهای مهم تحلیل تکنیکال بازار سرمایه
تحلیلگران فنی بازار سرمایه همیشه برای تحلیل قیمت سهام از ابزارهای مختلف تحلیلی استفاده میکنند. ابزارهای مهم تحلیلی بازار شامل الگوهای نمودار، اندیکاتورها، اسیلاتورها، حجم معاملات، کانالها، نوسان بازار و الگوهای کندل یا شمع هستند.
تحلیل فاندمنتال یا بنیادی چیست؟
تحلیل بنیادی روشی برای اندازهگیری ارزش ذاتی یک اوراق بهادار با بررسی عوامل اقتصادی و مالی مرتبط است. تحلیلگران بنیادی هر آنچه را که میتواند به ارزش اوراق بهادار تاثیر بگذارد، از جمله عوامل اقتصاد کلان مانند وضعیت اقتصاد و شرایط صنعت گرفته تا عوامل اقتصادی خرد مانند تاثیر مدیریت شرکت را مطالعه میکنند.
هدف نهایی این تحلیل رسیدن به عددی است که یک سرمایهگذار بتواند آن را با قیمت فعلی اوراق بهادار مقایسه کند تا ببیند اوراق بهادار کم ارزش هستند یا بیش از حد ارزشگذاری شدهاند.
این روش تجزیه و تحلیل سهام در مقابل تجزیه و تحلیل فنی یا تکنیکال در نظر گرفته میشود، که جهت قیمتها را از طریق تجزیه و تحلیل دادههای تاریخی بازار مانند قیمت و حجم پیشبینی میکند.
تحلیل بنیادی کمی و کیفی
مشکلی که در تعریف کلمه فاندمنتال یا بنیادی وجود دارد این است که این کلمه میتواند هر چیزی را که مربوط به رفاه اقتصادی یک است را پوشش دهد.
عوامل اساسی مختلفی که در تحلیل فاندمنتال بررسی میشود را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: عوامل کمی و عوامل کیفی. معنای مالی این اصطلاحات با تعاریف استاندارد آنها تفاوت چندانی ندارد. در ادامه تعریف اصطلاحات کمی و کیفی از فرهنگ لغت آورده شده است:
کمی: مربوط به اطلاعاتی است که میتواند به تعداد و مقدار نشان داده شود.
کیفی: مربوط به اطلاعاتی است که ماهیت یا استاندارد دارند نه مقدار.
در این زمینه، مبانی کمی، همان اعداد هستند. آنها ویژگیهای قابل اندازهگیری را در بر میگیرند. به همین دلیل بزرگترین منبع دادههای کمی شامل درآمد، سود، دارایی و موارد دیگر است که قابل اندازهگیری هستند.
اصول كيفي هم مواردی هستند که قابل لمس نیستند. اینها ممکن است شامل بررسی کیفی نام تجاری شرکتهای منتشرکننده اوراق و غیره باشد.
نه تجزیه و تحلیل کیفی و نه کمی هیچ یک بر دیگری برتری ندارند. بسیاری از تحلیلگران هر دو معیار کمی و کیفی را با هم در نظر میگیرند.
استراتژی برای تحلیل فاندمنتال
چهار اصل اساسی وجود دارد که تحلیلگران همیشه در بررسی سهام در نظر میگیرند که همه کمی تا کیفی هستند. آنها عبارتند از:
مدل تجاری: شرکتی که قرار است اوراق خرید و فروش شود دقیقا چه کاری انجام میدهد؟ به دست آوردن داده برای پاسخ به این سوال به این آسانی که به نظر میرسد، نیست. مثلا اگر مدل تجاری شرکتی مبتنی بر فروش مرغ فستفود باشد، آیا درآمد خود را از این طریق به دست آورده است؟ یا فقط با ثبت شرکت هزینههای حق امتیاز و حق رای دادن را پرداخت میکند؟
مزیت رقابتی: موفقیت طولانی مدت یک شرکت که اوراقش خریداری میشود عمدتا به دلیل توانایی آن شرکت در حفظ یک مزیت رقابتی و حفظ آن است. مزیتهای قدرتمند رقابتی مانند نام تجاری کوکاکولا و سلطه مایکروسافت بر سیستم عامل رایانههای شخصی، ایجاد یک خندق در یک کسبوکار است که به آن اجازه میدهد رقبا را از خود دور نگه دارد و از رشد و سود برخوردار شود. وقتی یک شرکت میتواند به یک مزیت رقابتی دست یابد، سهامداران آن میتوانند برای دههها سود خوبی دریافت کنند.
مدیریت: برخی معتقدند که مدیریت مهمترین معیار سرمایهگذاری در اوراق یک شرکت است. این حرف منطقی است چون اگر رهبران یک شرکت نتوانند به درستی برنامه را اجرا کنند، حتی بهترین مدل تجاری نیز محکوم به فنا است.
اگرچه دیدار و استراتژی تعیین حجم معامله ارزیابی واقعی مدیران برای سرمایهگذاران خرده بازار سرمایه کاری دشوار است اما میتوان برای ارزیابی مدیران به وبسایت شرکت مراجعه کرده و رزومه افراد برتر و اعضای هیئت مدیره را بررسی کرد و دید که عملکرد آنها در مشاغل قبلیشان چقدر خوب بود؟
حاکمیت شرکتی: حاکمیت شرکتی سیاستهای اعمال شده در یک سازمان را نشان میدهد که نشاندهنده روابط و مسئولیتهای بین مدیریت، مدیران و سهامداران است. این سیاستها همراه با قوانین و مقررات شرکت در اساسنامه شرکت و آییننامه آن تعریف و تعیین میشود.
همیشه به خاطر داشته باشید که شما میخواهید با خرید اوراق یک شرکت به نوعی با آن شرکت تجارت کنید. به ویژه توجه داشته باشید که آیا مدیریت به حقوق سهامداران و منافع سهامداران احترام میگذارد یا خیر. اطمینان حاصل کنید که ارتباطات آنها با سهامداران شفاف، واضح و قابل درک باشد.
در نظر گرفتن صنعت یک شرکت هم در کنار بررسی مشتری، سهم بازار شرکتها، رشد کل صنعت، رقابت، مقررات و چرخههای تجاری هم مهم هستند. از طرفی، یادگیری نحوه کار صنعت درک عمیقتری از سرمایه مالی یک شرکت به سرمایهگذار بازار سرمایه خواهد داد.
صورتهای مالی (مبانی کمی را باید در نظر گرفت):
صورتهای مالی واسطهای است که اطلاعات مربوط به عملکرد مالی یک شرکت را نشان میدهد. علاقهمندان به تحلیل بنیادی از اطلاعات کمی که از صورتهای مالی جمعآوری شده برای تصمیمگیری در مورد سرمایهگذاری استفاده میکنند.
سه صورت مهم مالی عبارتند از: صورت سود، ترازنامه و صورت جریان وجوه نقد.
ترازنامه
ترازنامه بیانگر سوابق داراییها، بدهیها و حقوق صاحبان شرکت در یک زمان خاص است. ساختار مالی تجارت به روش زیر محاسبه میشود:
دارایی = بدهی + حقوق صاحبان سهام
داراییها منابعی را نشان میدهند که کسبوکار در یک بازه زمانی مشخص صاحب یا کنترل آنها است. این داراییها شامل مواردی مانند پول نقد، موجودی، ماشینآلات و ساختمانها است. طرف دیگر معادله، ارزش کل تامین مالی شرکت را برای به دست آوردن آن دارایی نشان میدهد.
تامین مالی در نتیجه بدهیها یا حقوق صاحبان سهام انجام میشود. بدهیها نشاندهنده بدهی است (که البته باید بازپرداخت شود)، در حالی که حقوق صاحبان سهام نشاندهنده ارزش کل پولی است که صاحبان آن در تجارت مشارکت کردهاند از جمله سود بازمانده، یعنی سود حاصل از سالهای گذشته.
صورت درآمد
در حالی که ترازنامه در بررسی یک کسبوکار از رویکرد لحظهای استفاده میکند، صورت سود و زیان عملکرد شرکت را در یک بازه زمانی مشخص اندازهگیری میکند. از نظر فنی، میتوان یک ترازنامه برای یک ماه یا حتی یک روز داشت، اما فقط گزارش شرکتهای سهامی و سالانه را مشاهده خواهید کرد.
در صورت سود و زیان اطلاعاتی در مورد درآمد، هزینهها و سود حاصل از فعالیتهای تجاری آن دوره ارائه شده است.
گزارش گردش پول نقد
صورت جریان های نقدی نشان دهنده سوابق ورود و خروج وجوه نقد یک کسب و کار طی یک دوره زمانی خاص است. به طور معمول ، صورت جریان های نقدی بر فعالیت های زیر مربوط به پول نقد متمرکز است:
وجوه حاصل از سرمایه گذاری (CFI): وجهی که برای سرمایه گذاری در داراییها و همچنین درآمد حاصل از فروش سایر مشاغل، تجهیزات یا داراییهای بلند مدت استفاده میشود.
وجه نقد از محل تامین مالی (CFF): وجه نقدی که از محل صدور و استقراض وجوه پرداخت یا دریافت میشود.
جریان نقدی عملیاتی (OCF): وجه نقد حاصل از عملیات روزمره کاری.
صورت گردش وجوه نقد از اهمیت زیادی برخوردار است زیرا برای یک تجارت بسیار دشوار است که بتواند وضعیت وجه نقد خود را دستکاری کند. حسابداران میتوانند کارهای زیادی را برای دستکاری درآمد انجام دهند، اما جعل پول نقد در بانک کار سختی است. به همین دلیل، برخی از سرمایهگذاران از صورت جریان وجوه نقد به عنوان معیار محافظه کارانهتری برای عملکرد شرکت استفاده میکنند.
نتیجهگیری
نکته مهمی که سرمایهگذاران بعد از ورود به بازار سرمایه باید به آن دقت داشته باشند و در صورتی که میخواهند خودشان مدیریت سرمایهگذاریشان را به عهده بگیرند این است که برای آشنایی با انواع استراتژی معاملاتی در بازار سرمایه زمان بگذارد تا در سرمایهگذاریش موفقتر عمل کند.
دو نوع مهم استراتژی معاملاتی در بازار سرمایه شامل تحلیل تکنیکال و تحیلی فاندمنتال است که هر کدام به روشهای مختلفی میتوانند به تدوین استراتژی معاملاتی در بازار سرمایه کمک کند.
سرمایهگذاران بازار سرمایه باید به خاطر داشته باشند که هیچ کدام از استراتژیهای معاملاتی در بازار سرمایه یعنی تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندمنتال بر دیگری ارجحیت ندارد بلکه ترکیب این دو استراتژی است که میتواند به کسب موفقیت در بازار معاملاتی موثر باشد.
[مهم] مبانی مدیریت سرمایه
مطالب را با يك جمله مبهم آغاز مي كنیم كه مي خواهیم درستي آن را ثابت كنیم :
معاملات بازنده خود را سريع ببنديد و به معاملات برنده اجازه رشد دهید، اگر اين شیوه را پیش بگیريد و مديريت سرمایه را همراه آن كنید حتی اگر معاملات شما تصادفی باشند باز هم برايند شما مثبت خواهد بود.
در ادامه شما را به مطالعه 20 درس مبانی مدیریت سرمایه ارائه شده توسط یک دوست قدیمی جناب آقای حمید رضا حصارکی دعوت می کنم:
درس اول: امید رياضی
درس اول درک مفهوم امید رياضی می باشد كه بدون درک آن نمی توان در اين بازار موفق بود. امید رياضی به ما می گويد نیازی نیست كه همه معاملات شما و حتی نصف بیشتر معاملات شما مثبت باشد تا بتوانید سود كنید، و شايد همه سود شما از ۵ درصد معاملات موفق شما بدست آيد.
فرمول امید رياضی:
Mathematical Expectancy = [ 1 + (W/L) ] * P - 1
در اينجا W متوسط سود شما در هر معامله و L متوسط ضرر شما در هر معامله می باشد و P ( به درصد ) احتمال برد سیستم شما در معاملات است. يعنی اگر احتمال برنده بودن سیستم شما ٢٠ درصد باشد و میانگین سود شما در هر معامله ١٠ دلار باشد و میانگین ضرر شما در هر معامله ۵ دلار باشد امید رياضی سیستم شما منفی ٠٫۴ می باشد.
امید رياضی يک سیستم سود ده بايد از صفر بیشتر باشد. برای اين منظور يا بايد احتمال برد سیستم را افزايش داد، يا متوسط سود در هر معامله افزايش يابد و يا متوسط ضرر در هر معامله كاهش يابد.
برای اينكه بتوانیم امید رياضی يک سیستم را بدست آوريم می بايست يک مجموعه از معاملات آن سیستم كه حداقل ١٠٠ معامله را داشته باشد انتخاب كنیم و متوسط سود و ضرر معاملات و تعداد معاملات برنده و بازنده را بدست آوريم و سپس در فرمول فوق قرار دهیم.
برای بدست آوردن احتمال برد سیستم بايد تعداد معاملات برنده را بر تعداد كل معاملات تقسیم كنیم. برای بدست آوردن متوسط سود بايد میزان سود كسب شده از پوزيشن های سودده را بر تعداد پوزيشن های سودده تقسیم كنیم. برای بدست آوردن متوسط ضرر بايد میزان ضرر كسب شده از پوزيشن های ضررده را بر تعداد پوزيشن های ضررده تقسیم كنیم.
درس دوم : نسبت اهرمی نامتقارن
در اين درس با مفهوم نسبت اهرمی نامتقارن آشنا می شويم. اين نسبت به ما می گويد که اگر چه مقدار ضرر بدهیم، می بايست چه مقدار سود كنیم تا آن ضرر جبران شود. در اينجا به اين موضوع پی خواهیم برد كه هر چه بیشتر ضرر كنیم جبران كردن آن مشكل تر و شايد غیر ممكن شود.
فرمول نسبت اهرمی نامتقارن :
Asymmetrical Leverage % = [ 1 / (1 - L %) ] - 1
در اينجا L درصد ضرر از سرمايه اولیه می باشد، مثلا اگر ٢۵ درصد ( ٠٫٢۵ ) ضرر كنیم نیاز به ٣٣ درصد سود (بر اساس سرمایه باقی مانده) برای جبران داريم و اگر ۵٠ درصد ضرر كنیم نیاز به ١٠٠ درصد سود و اگر ٩٠ درصد ضرر دهیم نیاز به ٩٠٠ درصد سود داريم.
همواره بايد بر روی ضررهای خود كنترل داشته باشیم و به آنها تا جایی اجازه رشد دهیم كه سیستم معاملاتی ما توانایی جبران آن را به راحتی داشته باشد. حال اينكه از كجا بفهمیم سیستم ما چقدر توانایی جبران دارد بايد نرخ سوددهی سیستم خود را همواره حساب كنیم و ببینیم در هر معامله معمولا انتظار چند درصد سود را داريم و همینطور انتظار چند درصد ضرر در معامله محتمل است.
درس سوم : ضريب سودآوری
در اين درس با ضريب سودآوری آشنا می شويم. ضريب سودآوری معیاری است كه می توانیم روند سود دهی سیستم خود را ارزيابی كنیم، اين عدد می بايست همواره بزرگتر از ١ باشد.
فرمول محاسبه ضريب سودآوری :
Profit Factor = Gross Win / Gross Loss
در اينجا منظور از Gross Win سود ناخالص يا همان مجموع سود تمامی پوزيشن های سودده و Gross Loss ضرر ناخالص يا همان مجموع ضرر تمامی پوزيشن های ضررده می باشد.
پس بايد دقت داشته باشیم كه همواره مجموع سودهايمان بايد از مجموع ضررهايمان بیشتر باشد تا بتوانیم اين ضريب را بیشتر از يک نگاه داريم.
درس چهارم : تفاوت شرط بندی و گمانه زنی در معاملات
همانطور که می دانیم شرط بندی، قمار محسوب می شود و كاری ناپسند میباشد لذا بايد تفاوت آن را با گمانه زنی (تجارت صحیح ) درک كنیم تا بتوانیم به درک عمیق تری نسبت به ريسک در اين بازار برسیم. بین شرط بندی و گمانه زنی دو تفاوت اساسی وجود دارد:
1- شرط بندی ريسک غیر منطقی بوجود می آورد ولی در گمانه زنی ريسک ذاتی موجود توزيع می شود.
2- در شرط بندی علم آمار و احتمال ناديده گرفته می شود ولی در گمانه زنی از امتیاز اين علم استفاده می شود.
برای مثال يک قمارباز فكر می كند اگر چندين شكست پیاپی داشته باشد در دفعات بعد شانس برد او افزايش می يابد لذا ريسک خود را بیشتر می كند (تفاوت 1) ، در صورتی كه اين كار خطاست و ريسک هر معامله مستقل از معامله قبل است پس در اينجا علم آمار و احتمال توسط قمارباز ناديده انگاشته شده است (تفاوت 2)
درس پنجم : مفهوم دقیق مديريت سرمایه
مفهوم دقیق مديريت سرمايه محدود به اين تعريف است كه چه مقدار از حساب بايد در معامله آتی ريسک شود.
انتظارات ديگری كه از مديريت سرمايه داريم از قبیل اينكه چه موقع از پوزيشن سود ده و يا ضرر ده خارج شويم و كی به حجم معامله فعلی بیافزائیم يا آنرا كاهش دهیم و كجا وارد معامله شويم يا نشويم جزو ضمائم و استراتژی تعیین حجم معامله فرعیات مديريت سرمايه می باشند.
درس ششم : تحلیل مونته كارلو
در اين درس با تحلیل مونته كارلو آشنا می شويم تا بتوانیم روش معاملاتی خودمان را به صورت صحیح تست نمائیم و از نتايج تست با اطمینان بالایی استفاده كنیم. تحلیل مونته كارلو يک تکنیک محاسباتی است كه داده های آماری يک مدل را با دقت قابل اطمینانی شبیه سازی می كند.
در اين تحلیل معمولا هر پارامتر هزار بار با نمونه های متفاوتی از داده های آماری تست می شود و نتیجه ٩۵ درصد از اين هزار بار برای پارامتر مورد نظر لحاظ می شود.
مثلا اگر بخواهیم تاثیر ريسک ١٠ درصدی ثابت در هر معامله را در يک لیست ١٠٠ تایی از معاملات بررسی كنیم، هزار لیست مجزای ١٠٠ تایی از لیست اولیه بوجود می آوريم كه در آنها اعضای لیست به صورت تصادفی چیده شده اند، آنگاه تاثیر ريسک ١٠ درصدی را در هر لیست يادداشت می كنیم، اگر در ٩۵ درصد مواقع به ازای آن ريسک ١٠ درصدی نتیجه نهايی معاملات ۶٠ درصد زيان را به همراه آورد پس با اطمینان ٩۵ درصد در آينده نیز چنین خواهد شد.
در مثال فوق لیست ١٠٠ تایی داده های آماری ما و ريسک ١٠ درصدی ثابت پارامتر مورد بررسی ما می باشد. در تحلیل مونته كارلو از داده هایی استفاده می شود كه بوقوع پیوسته اند، يعنی نتايج بک تست يا فوروارد تست گذشته، بنابراين نقاط ورود و خروج در هر معامله مشخص می باشد.
مطمئنا برای شبیه سازی تحلیل مونته كارلو می بايست برنامه استراتژی تعیین حجم معامله نوشت و از ماشین استفاده نمود، در همین جا از دوستان برنامه نويس علاقمند دعوت می كنم برای راحتی دوستان تحلیل مونته كارلو را فقط برای پارامتر ريسک كد كنند، يعنی در برنامه جایی برای ثبت داده های آماری (ورود و خروج از معامله)، جایی برای ثبت مقدار اولیه حساب، جایی برای ثبت مقدار ريسک در هر معامله تعبیه كنند و وقتی کلید شبیه سازی زده می شود برنامه بگويد در ٩۵ درصد از تست ها نتیجه چه می شود.
درس هفتم : تعیین اندازه حجم معامله
معامله با اهرم یا لوریج 100 در حساب با سرمایه هزار دلار يک اشتباه بزرگ می باشد، زيرا با چند ضرر متوالی بايد با حساب خداحافظی نمود، همین طور معامله بدون استفاده از اهرم در يک حساب ١٠٠ هزار دلاری باز هم اشتباه است زيرا مقدار بیشتر مارجین و سرمایه بی مصرف مانده است و در نهايت پرفورمنس را كاهش می دهد.
نقش كلیدی مديريت سرمايه تعیین دقیق حجم معامله می باشد تا كارائی حساب افزايش يابد.
روش استراتژی تعیین حجم معامله های مطرح شده متفاوتی برای تعیین حجم وجود دارند كه به دو دسته كلی تقسیم بندی می شوند: 1- روش های مارتینگل 2- روش های آنتی مارتینگل
در روش های مارتینگل با افزايش ضرر به حجم معاملات افزوده می شود تا از يک برگشت سريع و كوتاه استفاده شود و همه ضررها پوشش داده شود، اين روش ها پايه علمی ندارند و در همه جا کاربرد ندارند و از نظر مديريت سرمايه صحیح مردود می باشند و فقط يک نوع خاص آن تحت عنوان "میانگین هزينه" می تواند مورد استفاده قرار گیرد. منظور از میانگین هزينه اين مي باشد كه حجم معامله طوری توزيع شود كه ریسک نهایی بیشتر از ريسک اولیه ای كه برای پوزيشن در نظر گرفته ايم نشود، در اين صورت می توان با فاصله هایی كه پوزيشن در ضرر رفته به حجم افزود، مثلا اگر برای پوزيشن با اهرم مناسب می توانیم در همان ابتدا 0.3 بیتکوین در نظر بگیريم و ريسک ما طوری است كه می توانیم استاپ 600 دلاری را برای آن تحمل كنیم، در ابتدا یک سوم از آن را استفاده می كنیم و 0.1 بیتکوین ورود می کنیم و اگر 300 دلار در ضرر رفتیم باز 0.1 ديگر ورود می كنیم و هیچ گاه برای پوزيشن مورد نظر از 0.3 بیتکوین بالاتر نمی رويم.
در روش های آنتی مارتینگل سودها به صورت تصاعد هندسی افزايش می يابند، همین طور ضررها به صورت تصاعد هندسی كم میشوند، مهمترين ويژگی اين روش ها بكار بردن آنها در يک سیستم با امید رياضی مثبت می باشد و در غیر اين صورت نمی توان از آنها انتظار معجزه داشت.
ساعت کار فارکس: بهترین ساعات ترید در فارکس + جدول زمانی بازار فارکس
اگر با کمی ارفاق معامله گری و سهامداری را یک شغل و کسبوکار حساب کنیم، این شغل در دسته تجارتهایی قرار میگیرد که معمولاً زمان شروع و پایان مشخصی دارد. این زمان شروع و پایان بستگی به بازار سرمایهای دارد که در آن معامله میکند. مثلاً معاملهگران بازار بورس ایران هر روز صبح ساعت ۹ تا ۱۲ و نیم مشغول معامله و خرید و فروش هستند؛ اما در مورد ساعت کار فارکس کمی داستان فرق میکند. ساعت کار فارکس به صورت ۲۴ ساعته در ۵ روز هفته (شنبه و یک شنبه تعطیل است) میباشد.
اما چرا باید یک بازار سرمایه مانند فارکس که در آن ارزهای جهانی مبادله میشوند ساعت کاری پیوسته و شبانه روزی داشته باشد؟ اگر بخواهیم به این سؤال پاسخ دهیم و علت ۲۴ ساعته بودن ساعت کار فارکس را توضیح دهیم باید به مورد یا چیزی که در ان در حال خرید و فروش است نگاه کنیم.(در ادامه مقاله آیا بیت کوین قانونی است و استراتژی نوسان گیری ارز دیجیتال را هم بخوانید)
بازار فارکس بر اساس خرید و فروش جفت ارزها ایجاد شده است؛ یعنی در آن ارز یک کشور بر اساس ارز کشور دیگر خرید و فروش میشود؛ بنابراین مهمترین عاملی که در این بازار تأثیرگذار است، قیمت تکتک ارزهای داخل آن است؛ اما قیمت هر ارز نیز غالباً تحت تأثیر بانکهای همان کشور است؛ یعنی باید بانکهای آمریکا روز کاری خود را شروع کنند تا قیمت دلار مشخص شود و در همین حین باید منتظر ماند تا چند ساعت دیگر قیمت ارز استرالیا مشخص شود.
بنابراین از آن جایی که بازار فارکس یک بازار جهانی محسوب میشود و به سبب تفاوتهای زمانی میان نقاط مختلف زمین ساعت کار فارکس باید ۲۴ ساعته باشد؛ اما از آنجایی که تمام کشورهایی که ارز آنها در بازار فارکس وجود دارد، روزهای شنبه و یک شنبه تعطیل هستند، ساعت کار فارکس به صورت ۲۴ ساعته در ۵ روز هفته میباشد.
ساعت کار فارکس را دقیقتر بررسی کنیم
اما ساعت کار فارکس که به صورت ۲۴ ساعته است بدین معنی نیست که بی در و پیکر میباشد. این بازار نقطه شروع و پایانی دارد که نقطه شروع آن، ساعت شروع بازار استرالیا و نقطه پایان آن با زمان بسته شدن بازار نیویورک آمریکاست. در کلام بهتر ساعت کار فارکس به وقت ایران از ساعت ۱٫۳۰ دقیقه بامداد شروع میشود و تا ساعت ۱٫۳۰ دقیقه بامداد روز بعد ادامه پیدا میکند،یعنی این ساعت، ساعت بسته شدن بازار فارکس می باشد.
این رنج ساعت کار فارکس یعنی از شروع بازار استرالیا تا زمان اتمام بازار آمریکا دو بورس مهم دیگر (بورس ژاپن و انگلستان) را در بر میگیرد؛ بنابراین اگر بخواهیم ساعت کار فارکس را به صورت جدول زمانی بازار فارکس شده نشان دهیم میتوانیم بگوییم:
ساعت کاری بازار فارکس به وقت ایران
زمان باز شدن بازار فارکس به وقت تهران به صورت جدول زیر می باشد:
بازار | باز شدن | بسته شدن |
بورس سیدنی استرالیا | ۰۱:۳۰ به وقت تهران | ۱۰:۳۰ به وقت تهران |
بورس توکیو ژاپن | ۰۳:۳۰ به وقت تهران | ۱۲:۳۰ به وقت تهران |
بورس لندن انگلیس | ۱۱:۳۰ به وقت تهران | ۲۰:۳۰ به وقت تهران |
بورس نیویورک آمریکا | ۱۶:۳۰ به وقت تهران | ۰۱:۳۰ به وقت تهران |
اما یک نکته مهم دیگر فارغ از جدول زمانی بازار فارکس در مورد ساعت کار فارکس وجود دارد و آن این است که زمان مبدأ این بازار چه ساعتی است. یعنی شما به عنوان یک تریدر و معاملهگر نیاز دارید که بدانید زمان مبدأ محاسبه شده در بازار چند است. زمان مبدأ در ساعت کار فارکس معمول بستگی به بروکرها دارد. اصولا بروکر ها بر اساس منطقه زمانی اروپای شرقی یا بر اساس گرینویچ مبدأ زمانی ساعت کار فارکس را قرار میدهند.
بر فرض مثال اگر بروکر شما آلپاری باشد، مبدأ زمانی ساعت کار فارکس بر اساس اروپای شرقی یا همان EET قرار میگیرد؛ بنابراین ساعت کار فارکس به وقت ایران در این حالت یک و نیم ساعت عقبتر از ساعت تهران محسوب میشود. البته میدانید که فارغ از مسئله ساعت کار فارکس، ساعت تهران در ۶ ماهه اول و ۶ ماهه دوم سال تغییر میکند. از این رو این مورد را حتماً در معاملات خود در نظر داشته باشید.
وضعیت بازار در ساعت کار فارکس
اما سؤال دیگری که مطرح میشود این است که آیا ساعت کار فارکس در بازار تأثیر دارد یا نه؟ یعنی مثلاً ساعت ۱ و نیم صبح با ساعت ۴ بعد از ظهر از نظر معاملهگری فرقی میکند؟
از نظر قانونی و تکنیکالی هیچ فرقی در تایم بازار فارکس وجود ندارد. شما به عنوان یک معامله در هر ساعت از بازار این اختیار را دارید که دست به معامله بزنید. به معنای بهتر معامله شما در تمام ساعت کار فارکس معتبر بوده و هیچکس نمیتواند آن را لغو کند.
اما مسئلهای که میتواند در ساعت کاری فارکس تفاوت ایجاد کند، حجم معاملات است. معمولاً در ساعت کار فارکس بازار قیمتهای واقعیتری دارد که حجم معاملات بیشتری در بازار اتفاق میافتد؛ یعنی تعداد خریداران و فروشندگان بیشتری در آن ساعت کار فارکس در بازار حضور دارند. در این صورت میتوان گفت که قیمتها به عدد واقعی نزدیک هستند. خب یک معاملهگر معقول که به دنبال ریسک کمتر و سود منطقیتر است باید در ساعت کار فارکس وارد بازار شود که حجم معاملات در بازار در بیشترین حالت ممکن خود قرار دارد.
اما کدام ساعت کار فارکس معاملات در بیشترین حجم خود قرار دارند؟ اصولا بازارهای موازی اصلیترین فاکتور در این زمینه محسوب میشوند؛ یعنی این که کدام بازار الان در کنار ساعت کار فارکس فعالیت دارد تأثیر مستقیم در بازار دارد. البته همانطور که در ساعت کار فارکس بر اساس بازارها در جدول بالا مشخص است در ساعاتی از روز، بازارها روی یکدیگر قرار میگیرند. مثلاً بازار انگلستان و آمریکا ما بین ساعت ۴ و نیم بعد از ظهر تا ۸ و نیم شب به وقت ایران همزمان فعالیت میکنند.
از آن جایی که این دو بازار بعد از فارکس بیشترین حجم معاملات را دارند، میشود گفت که تعداد معاملهگران این بازارها نسبت به سایر بورس ها بیشتر است. پس زمانی که این دو بازار همزمان فعال هستند بیشترین حجم بازار فارکس رخ میدهد؛ بنابراین ساعت کار بازار فارکس به وقت ایران بین ۴ و نیم ظهر تا ۸ و نیم شب، بیشترین حجم بازار را دارد و میتواند برای یک تریدر معمولی و کسی که به دنبال معاملههای منطقی است کاملاً مناسب باشد. (در ادامه توصیه میکنم مقاله تریدرهای تازه کار را بخوانید.)
بهترین ساعت کار فارکس برای یک تریدر ایرانی چه زمانی است؟(ساعت باز شدن بازار فارکس)
اما این که کدام ساعت کار فارکس میتواند برای یک تریدر مناسب باشد باید فاکتورهای مختلفی را در نظر گرفت. مهمترین فاکتوری که باید در نظر بگیریم استراتژی خودمان در بازار است. ما میخواهیم چگونه در بازار فارکس معامله داشته باشیم.
این استراتژی به ما نشان میدهد که ما به دنبال چه چیزی هستیم. اگر استراتژی ما میانمدت و بلندمدت باشد و به دنبال سودهای بزرگ در طول زمان هستیم باید با قیمت واقعیتر وارد معامله شویم. در این حالت بهترین ساعت کاری فارکس میتواند همان ساعتهای پیک حجمی که در بالا گفتیم باشد؛ اما اگر استراتژی ما به نحوی است که به دنبال نوسان گیری یا همان اسکالپ هستیم، به نظر در زمآنهای کم حجم بازار موقعیتهای بهتری نصیب ما میشود. البته در استراتژیهای مختلف میتوان روشهای مختلفی استفاده کرد که همه اینها میتواند ما را وادار به انتخاب ساعت کار فارکس برای خودمان کند.
فاکتور مهم دیگر که میتواند مشخص کند در کدام ساعت کار فارکس وارد معامله شویم، جفت ارزی است که میخواهیم آن را معامله کنیم، این که بازار کشورهای این جفت ارزها قرار است در چه ساعتی باز شود بیشترین تأثیر را در انتخاب تایم بازار فارکس برای ما میگذارد؛ زیرا قیمت واقعی و اصلی استراتژی تعیین حجم معامله جفت ارزها بر اساس بازار آن کشورها تعیین میشود. از آنجایی که بیشتر تریدرها دوست دارند با جفت ارزهای اصلی (جفت ارزی که یک سمت آن دلار است) وارد معامله شوند، بنابراین ساعت فعالیت بازار آمریکا که بین ۴ و نیم عصر تا یک و نیم بامداد است میتواند انتخاب مناسبی ساعت کار فارکس محسوب میشود.
اما همچنان نکات دیگری نیز در این مورد وجود دارد که سعی میکنیم در ادامه به آنها بپردازیم و آنها را بیشتر مورد بررسی قرار دهیم.
دیدگاه شما